شوهرم شروع کرد راجب مامانم حرفای ... زدن کلی حرف زد که مادرت ج ن د س منم گفتم خفه شو خط قرمزم مادرمه با دنیا عوضش نمیکنم تو گوز کدوم... که راجب مادرم گوه میخوری و کلی فحش دادیم اخرش گفت باید قبول کنی که مادرت فلانه گفتم تو الان همه چیو خراب کردی راحت شدی تموم شد همه چی میگه تو چندماه پیش تو دعوا به مادرم توهین کردی الان چرا بهت برمیخوره
درصورتی که من گفتم مادرت ۴۰ سالشه عقل نداره توهم مثل مادرتی
شوهرم چندروز پیش گفت بابات زن جن .... الانم باز تکرار کرد میگه چون به مامانم توهین کردی منم قهر کردم گفت برو با مادرت خوش باش سر هیچ و پوچ منو ول کردی از نظر اون هیچ و پوچه من خیلی دلم شکست که انقدر راحت رو خط قرمزم پامیزاره و انتظار داره از مادر دفاع نکنم درصورتی که همه چیزم مادرمه اگه مادرم نبود من الان زنده نبودم اما اون احمق نمیفهمه خیلی بد خودشو از چشم انداخت ازش متنفر شدم یه لحظه