2777
2789
عنوان

شوهرم به مادرم توهین کرد میگه چرا قبول نمیکنی که

| مشاهده متن کامل بحث + 583 بازدید | 49 پست
اره شوهرم خیلی عقده ایه عقده حرف چندماه پیش هنوز تو دلش بود تا زهر خودشو ریخت

خوب کرد ریخت. تو چطور عقده ی عقل داشتن و نداشتن مادرش تو دلت بوده زهرتو ریختی. 

چطور یه پست رو به دقیقه ای درجا میترکونید ولی اینهمه گزارش و پیام و اعتراض میدیم نمیبینید؟! وقتی جواب گزارش ها رو نمیدید خودمون مجبوریم کاربر موردنظر رو ادب کنیم.  

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

😑😑واا شوهرش مقصره نه خودش

عزیزم بحث بین زن شوهر باید بین خودشون بمونه ، وقتی پای بی احترامی به خانواده رو میکشی وسط باید منتظر جواب سنگین هم باشی 

 نه ببین! حتما یچیزی میدونم که میگم دیگه..👀🔪

ببخشید ولی گند بزنن همچین شوهر و زندگی مشترکی رو !شما که تا اینجا اومدید پس تو هم مادرشو مورد عنایت ...

نمیخواستم بعدا یه اتو ازم داشته باشه وبکوبه تو سرم چند روز پیش گفت مگه من جن دگی مادرتو به رخ کشیدم بعد الان گفتم تو چندروز پیشم توهین کردی گفت نه من گفتم که به رخ نمیکشم انقد وقیح

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

بیشتر ببینید
ببخشید ولی گند بزنن همچین شوهر و زندگی مشترکی رو !شما که تا اینجا اومدید پس تو هم مادرشو مورد عنایت ...

😄✋️

چطور یه پست رو به دقیقه ای درجا میترکونید ولی اینهمه گزارش و پیام و اعتراض میدیم نمیبینید؟! وقتی جواب گزارش ها رو نمیدید خودمون مجبوریم کاربر موردنظر رو ادب کنیم.  

مگه چیزی از مادرت دیده؟

خاطره زایمانم بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی است
بیشتر ببینید
مادرش چهل سالشه؟ یعنی پسرش که شوهرت باشه چند سالشه؟؟ بعد تو چند سالته؟؟؟اینم طرز حرف زدنتون در مورد ...

۴۳ سالشه

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

بیشتر ببینید
اره شوهرم خیلی عقده ایه عقده حرف چندماه پیش هنوز تو دلش بود تا زهر خودشو ریخت

عزیزم بنظرم کار شماهم اشتباه بود البته حرفی نبود بخواد اینجوری زهرشو بریزه و حرفای چرت بزنه پیشش نمون حتی ی لحظه هم 

چند سالتونه؟! توروخدا بیخیال خانواده هاتون بشید تو دعوا پای اون بنده خدا ها رو وسط نکشید شوهرت داره ...

شوهرم پای خانواده‌رو همیشه به بحث باز میکنه 

تازه الان بدون هیچ بحثی یهو گفت مادرت وقت نداشته ادبت کنه درگیر کارایی دیگه بوده.خانواده خودش سرتا پا ایرادن ولی من هیچوقت نکوبیدم تو سرش 

اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب می‌کنم تابتوانم به بی‌عدالتی اعتراض کنم ....من مي‌دانستم نوميدي هست، اما نمي‌دانستم يعني چه. من هم مثل همه خيال مي‌کردم که نوميدي بيماري روح است. اما نه، بدن زجر مي‌کشد. پوست تنم درد مي‌کند، سينه‌ام، دست و پايم. سرم خالي است و دلم به هم مي‌خورد. و از همه بدتر اين طعمي است که در دهانم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اينها با هم. کافي است زبانم را تکان بدهم تا دنيا سياه بشود و از همۀ موجودات نفرت پیدا کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن...!

بیشتر ببینید

عزیزم چرا این وسط مادرا را فوش کش میکنید گناه دارن بنده خداها شماهم نباید درمورد مادرش میگفتی شوهرتونم دیگ شورشو در اورده یعنی چی این حرفای زشت مادرا خیلی باارزشن

قدر همدیگر را بدانیم ...خاک چیزی را ک گرفت پس نمی دهد...🖤

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792