پسرم با چرخای ماشینش بازی میکنه

اره پسر منم دستشو تکون میداد انگشتاشو خم و راست میکرد قشنگ یادمه

دو سالگی تازه ب حرف افتاد کلمه میگف 

تا سه سالگی اکو میکرد میگفتی بهش خوبی میگف خوبی

به بعد داداشش دنیا اومد با اون همبازی شد کمتر تی وی دید هی رو ب پیشرفت رفت الانم خوبه دیگه ازش خیالم راحته

فقط مونده بدغذاییش 

نه بابا دکترا میگن یه درصد کمی از بچه ها

اونم‌اگر چند چیز باشه نه یکی

تازه بایر اگر چن تا بود ببری دکتر بگه

اره سه سال و نبم بردم دکتر گف تاخیر دارع

اشاره ش خوب بود از یازده ماهگی اشاره بلد بود

اشیا رو بهش یاد میدادم قبل دو سال اشاره میکرد بعدش دیگه ب حرف افتاد کلمه میگف

همرو باید خودت بهش یاد بدی چون بچه های الان تنهان همبازی ندارن خودشون یاد نمیگیرن

وقتی بیفته روی غلتک دیگه خوب میشه خودش

موضوع اصلی اوتیسم مشکل ارتباطی هست. چرخ و دایره اهمیت خاصی نداره

چجور تکون میداد 

ن بابا چیزی نیس

پسر منم عاشق چرخ ماشینه از اول تا الان

انگشتاشو نگا میکرد خم و راست میکرد

وای چقدر من با این تاپیک خندیدم گلی من مادر یک پسر بچه هفت ساله باهوش و زیبا هستم به لطف خدا بچه که بود وقتی ماشین لباسشویی روشن میشد محو لباسشویی میشد یا عاشق چرخ ماشین بود همش یا چرخ ماشین را در کی آورد یا تابشون می‌داد تا دو سالگی غیر ماما و آب هیچی نمی‌گفت و فوق العاده شیطون بود دو سالگی به حرف افتاد و از در و دیوار بالا می‌رفت یعنی اصلا بند نمیشه یه جا گفتن حتما بیش فعاله حتی روانپزشک براش قرص بیش فعالی نوشت ولی من میدونستم بیش فعال نیست چون یه عالمه مقاله خارجی خوندم و متوجه شدم پسرم فعاله و نقص توجه نداره همه میگفتن این عمرا درس خون بشه الانم شاگرد اول کلاسشونه به لطف خدا

مهمترین مثله اوتیسم نگاه چشمی هست،اگه باهات نگاه چشمی داره و به اسمش واکنش نشون میده میشه گفت اوکیه

من هیچوقت قرص ندادم و با اینکه خیلی به خاطر شیطنتش اذیت بودم طوری که خونه نشین شده بودم و هیچ جا نمی‌رفتم به هیچ کس اجازه ندادم رو بچم برچسب بزنه بیش‌فعال یا هر چی بی خیال بچه های ما باهوشن و محیط آپارتمان کوچیک و الان که کلاس اوله مزد صبوری هام را گرفتم چون همه ی مامانا میگن کلاس اول خیلی سخته و فلان ولی برای من خیلی عالی بود پسرم خیلی زود یاد میگیره

گلم یه تست ساده این حرفارو نداره خیالت راحت میشه

من که از بس اطرافیان گفتن برو این بچه عادی نیست رفتم ولی بعذ که از دکتر اومدم تا دو روز گریه کردم تا یک هفته مقاله بیش فعالی میخوندم وبعد تصمیم گرفتم با نود و پنج درصد اطرافیان قطع رابطه کنم در واقع فقط هفته ای یه بار خونه مامانم میرفتم همین