سلام به همه ی دوستای خوبم ممنونم بابت حال پرسیدناتون و محبت هایی که به من دارید خدا رو شکر حالم خوبه و دارم به اوضاع جدید عادت میکنم یکی از دوستای مامانم یه مهدکودک کوچیک داره میزنه و از من خواسته که اونجا مربی بشم و من قراره بهش جواب بدم با توجه به وضعیت تغییر دادن جنسیتم هرجایی آسون بهم کار نمیدن از یه طرف دوس دارم کار برم و درآمد داشته باشم و سرم گرم باشه از یه طرف از مسعولیتش میترسم میخواستم شما اگه تجربه ای دارین بهم کمک کنین
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اها خب پس از نظر اعصاب راحت تر از پیش دبستانیه....از نظر مسئولیت هم تنها نیستی ....کلن بچه هایی که میان مهد خیلی مظلومن.....آدم خودو به خود مادر میشه براشون ....
تا وختی که نشه از پشت گوشی زد تو دهن کسی به نظرم علم پیشرفت نکرده
سوم مدام مضطربی چون خون از دماغ یکیشون بیاد پات گیره
چهارم اگه بچه هارو دوست داشته باشی شغل شیرینیه
میخوام از زنده بودن لذت ببرم رسالت من اینه،با سختیا میجنگم چون رسالت من اینه،من اومدم زندگی کنم نه بردگی من برده ی پول و خوراک و اموالم نیستم من میخوام با حداقل داشته هام شاد باشم و اگر روزی مادر شدم یاد بچم بدم از زنده بودن شاد باشه درست مثل یه فیلیپینی🔴🔴🔴دختر نازم مرسی منو لایق دونستی و فرزندم شدی 🔴🔴🔴