اینکه روزای اول هممونو دعوت کرد خونشون با خانواده های خودشونو سر سفره خواستم کمک کنم بعد نمیدونم سریه موضوعی رک به خانوادم گفت عروس هیچوقت دختر ادم نمیشه دخترم پسرمهحالا تازه عقد بودم
یبارم توی جمع فامیلاشون گفت خونشون مثل حلبی ابادیا خاکو بهم ریختست.ماداشتیم خونمونو بازسازی میکردیم همین
یبارم اوایل عقد به شوهرم زنگ زد که چرا از حسابت هی پول میکشی پیامکش واسه اون میرفت حالا حد ۵۰ تومن بود .گفت بزارخودش بره خرید چرا تو واسش میخری حالا خرید عیدم بود
جلوی روم میگفت باید به شوهرت پول بدی
و....
درکل مادرشوهری حسودو خولو چل دارم