ی بار بیمارستان بستری بود خانمه هم بستری بود تورک شاهسون بود شوهرش بهش گفت من برم خونه دایم ی سر بزنم عروسی داشتن زشت شد نرفتیم بلند شد سرم از دستش کشید بیرون خانمه شوهرش گرفت ب باد کتک 😐 به زور از دستش نجات دادن آقاهه گفت غلط کردم
از نظر بقیه خودم خوشبخترین و خوش شانس ترین زنم امااااااااا خبر ندارن از دلم 🤣😁
استارتر تو یکطرفه به قاضی میری !
شاید خیلی اذیتش کردن و هیچ راهی براش نذاشتن و به مرز جنون رسیده که اون حرفا رو زده! در هرحال بنظرم حق با زنه بوده
وگرنه شوهرشم پشتش درنمیومد
تعریفت از خوش بختی اینه؟؟؟
اون صفت هم خیلی زشت بود
خودم ریا نشه😁😂
بنزین و آتیش چی بوده باز . اینا دیوانه آن نه خوشبخت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز