من قرار بود همین عید عروسی کنم
پسر برادرشوهرم فوت شد و دیگه نمیزان عروسی کنیم
از این طرفم پدر مادرم نمیزارنبدون عروسی برم
جهازمم هنوز کامل نیست خلاصه
خیلی عجیبه پسر خواهرشوهرمم ۱۵سالشه
تشنج کرد🤦♀️گفتن مرده تا رسوندنش بیمارستان
۲ ۳ هفته ای هست تو کما بود یعنی امیدی نبود فقط اجازه نمیدادن دستگاهشو بکشن
ساعت۱ونیم شب بود همینطوری فکر میکردم نکنه امین فوت شده
باز منم یسال دیگم باید بمونم شایدم کلاعروسی نگیرم
هی میگفتم خدایا چرا اینطوری میشه پسرایه جوون فامیلمون یکی یکی میرن من چقد بدبختم تو کل عقد نامزدیم فقط مشکل هست
خداشاهده ۱دقیقه نشد یهو خواهرشوهرم بهم پیام داد امین به هوش اومده وای خانما😭اصلا باورمنمیشه
یه لرزی افتاد تو کل وجودم
حالا خواهرشوهرم تو شرایط عادی هیچوقت نیمومد اینو به منخبر بده نمیدونم چرا اون ۱ونیمشب اومد به منگفت
اینگار خدا منو بی جواب نزاشت🥲😭
امروز حالم یجوریه
هنوز نمیدونم شرایط امینچطوریه اخه تشنج خیلی بده قطعا یه مشکلی داره ولی همینکه خدا به پدر مادرشبخشید کلی شکرش😭♥️