پدر و مادر همسرم تهران نیستن
ما هرسال از هفته آخر اسفند تا آخر تعطیلات میرفتیم پیششون
امسال سر جریاناتی که با همسرم داشتم واقعا دلم نبود اونجا زیاد بمونم
بهش گفتم فقط دوسه روز بریم برای احترام و سر زدن و تبریک عید
۶ تا ۸ عید رفتیم
اومدیم تهران ، ۹و ۱۰ روز کاری بود همسرم رفت سرکار ،از سرکار که اومد گفت بچه ها آماده کن ،پرسید تو نمیای گفتم نه ،شما هم نرید ولی قبول نکرد پاشد با بچه ها رفت🥺
من یه زن جون تو خونه تک و تنها
(بخدا هی اومد تو فکرم پاشم خودمو بکشم🥺)
هیچ وقت من اولویت زندگیش نیستم
واقعا ناراحتم
اواسط اسفند رای طلاقمون اومد هر دو رفتیم انصراف دادیم
بعدا به جایی که الان کنار من باشه ،باهم خوش بگذرونیم ،برای بار دوم پاشده رفته مسافرت خونه مامانش🥺
بخدا نمیدونم ،اشتباه کردم از طلاق منصرف شدم!!!
چرا هیچ عشقی به من نداره😔