حالا کامل توضیح نمیدم ولی دو روز پیش سر چیز بیخود که من تقصیری نداشتم برداشت دوتا سیلی خیلی محکم زد یکیش خورد به چشمم شدیدا درد کرد
رفتیم دکتر گفت مشکلی نیست فقط التهاب داره دو تا قطره داد گفت یک هفته دیگه باز بیا
ولی چشمم یه درد کمی داره و پلکم یکم کبود شده پلکم کامل کبود نداشته ۱ سومش یا ۱ چهارم اینجوری
بعد من میخواستم به پدرم خبر بدم بعد برم پزشکی قانونی بعد برم خونه مادرم قهر قصدم جدی جدی بود به طلاق هم میکشید واسم مهم نبود
اینم نمیدونم پشیمون شد ترسید چی شد هی مهربون تر شد
اول تهدید که بری دادگاهی پاسگاهی پزشکی قانونی جایی
دیگه چشممو رو همه چی میبندم فقط طلاق و .... قسمم میخورد
خب بچه ها من حامله ام سخت خانواده ها رضایت میدن به طلاقم اگه میرفتم همه کاره کوزه ها مریخت سر من
هنوزم چشمم درد میکنه
اما قصدم واسه رفتن و گفتن به همه جدی جدی بود