اصلا نمیتونم از تنهاییم لذت ببرم
صب ک بیدارمیشم بغضی میشم از تنهایی
یا میخابم لنگظهربیدارمیشم ک همه اون موقع بیدارشده باشن مثلا ۱۰ ونیم ۱۱
ک بتونم زنگ بزنم ب یکی بعد روزمو شروع کنم
چون رابطمم خیلی باشوهرم خوب نیست درکم نمیکنه حس خفگی دارم
بخاطرهمین انگار بی پناه موندم
شوهرم خیلی دهن بینه و ب حرف همکاراش و یکی از دوستاش ک ازمن خوشش نمیاد خیلی دیگ ذاره ب من بی توجهی میکنه
منم دیگ بهش محل نمیدم
خسته شدم از بی توجهیاش دلم توجه میخاد همین ک در طول روز سرکاره ی بار بهم زنگ بزنه و نمیزنه
تموم تلاشمو گذاشتم رو پیشرفت خودم ک ی کاری راه بندازم و وسط راهشم
بنظرتون چیکارکنم از این تنهاییم لذت ببرم
دیروز دوستم اومده خونمون از صب تا غروب کنارم بود حالم خوب واقعا
برم پیش مشاور یا ن؟