میگم شاید به خاطر کتک هایی که شوهرم زد اینطوری شدم به خاطر ترسیدنام آخه بابام هیچ وقت مامانمو نزد 😔ولی میدونم شوهرم منو نمیخواد یه بار گفت کاش پاهام میشکست تورو نمیگرفتم بهم میگه مثل مونگولایی بهم میگه خجالت میکشم باهام بیایی بیرون بیرون زول میزنه به زنا رو دخترای بیحجاب
به خاطر حرفایی که بهم میگه مرض شکاکی گرفتم هی میگفتم این که علاقه ای بهم نداره الان میره با یه نفر دوس میشه نیازاشو برطرف میکنه
الانم بیخیالش شدم ولش کردم