هیچی بایکیشون قطع ارتباط،با یکیشون هم مراسمی چیزی باشه سلام،خداحافظ.
خداروشکر با فامیل رفت و امد نداریم
اره وقتی خواهر کوچیکم ازدواج کرد و شوهرش پولدار بود
پدر مادرم اون دامادشون را بیشتر تحویل گرفتن
و حتی خواهرمو بیشتر
و منو محل ندادن
تحقیر ن. اما خودمو خیلی حقیر میبینم
من اطرافیانم خیلی اهل بریزو بپاش و شکم و لباس هستن. منم تو خانواده ام ک بودم همینجور بودم. تا این که ازدواج کردم تمام هست و نیستم ازم گرفته شد. ن پول دارم ک بریزو بپاش کنم. ن لباس بخرم. ن حتی ی وعده خوبی بدون هیچ نگرانی و دغدغه ای بخورم
خیلی وقتا وضعیتمون رو مسخره کردند
خودشون رو بالا گرفتن
قلبمون شکسته
ولی ادمای اطرافمون رو شناختیم
یه چند تا ادم بدبخت حسود
هومممم خیلی زیاد
از بزرگترین عضو یعنی مامان بزرگام و بابابزرگام بگیر تا عمو.زن عمو خاله و دایی....
هیچ بعد که میام خونه فقط به صدای قلبم گوش میکنم
سعی میکنم روحمو تسکین بدم
تاحالا بخاطر شرایط مالی که نه
ولی یبار یکی از دختر عمه هام با تندی باهام حرف زد منم خیلی بدم اومد ازش
همونجا با یه لحن بد تر از خودش جوابشو دادم
خوب کاری کردم با ادمی که احترام حالیش نیست باید بدتر از اینا رفتار کرد
حالا چون فکر میکنن ما باهاشون خوبیم و احترام میزاریم دلیل نیست که فکر کنن اویزونشونیم
ما بخاطر مهربونی های بیجا که فکر میکردیم وظیفمونه و باید کمک کنیم انقدر زخم خوردیم که جاش حالا حالاها خوب نمیشه
