2777
2789
عنوان

یعنی ناپدریم بهم چشم داشته

1098 بازدید | 67 پست

بچه ها مادر من از پدرم جداشده بود و با اقایی آشنا شده بود میخواستن ازدواج کنن 

ولی دیگه باهم ارتباط ندارن به خاطر اینکه این آقا خیلی چشم و گوشش میجنبید و با دخترای زیادی ارتباط داشت 

از اولین دیدار این آقا با من که خیلی زیاد به من نگاه می‌کرد درحدی که قشنگ بهم زل زده بود خیلی تابلو و انگاری از من خوشش اومده بود و سر میز شام میگفت با اجازه شما رو به من کرد گفت بریم ویلا باهم 

دفعه بعدی من و این آقا یه صندلی باهم فاصلمون بود و مهمونا هم اون طرف بودن زد روی صندلی و بعد بهم نگاه کرد یعنی گفت بیا پیش من بشین بعد که کیک آوردن گفت من زیادمه بیا باهم بخوریم من بلند شدم رفتم چنگال آوردم و بعدش پاشدم رقصیدم و نشستم بهم گفت دیگه نرقصیا به شوخی گفت میزنم تو دهنت دفعه دیگه گفتم چرا بد رقصیدم گفت نه خیلی س.ک.سی رقصیدی 

و کلا نگاهتش به جوری بود مثلا من میشستم به پاهام نگاه می‌کرد و میدید که من بهش نگاه میکنم روشو می‌کرد اون طرف 

بسیار هم این آقا پولدار بود درحدی که فکرشم نمیکنید 

و دفعه بعد ما با ماشین خودمون رفتیم و این آقا با ماشین خودش و رفتیم جلو سلام کردیم و این آقا برای اینکه به من بفهمونه ماشین برای خودشه جلوی من درماشینشو باز کرد رفت از پشت پاکت برداشت و به من نگاه می‌کرد 

هستید بقیشو بگم؟؟

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن زیره "رژیم فستینگ "گرفته

عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم رژیم فستینگ بگیرم. سریع دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف خوب هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

رفتیم باغ این آقا و من همش روی مبل نشسته بودم و این آقا همش روی دسته صندلی من نشسته بود و یه جایی داییم قربون صدقم رفت این آقا به شوخی دستشو گرفت جلو صورتم که مثلا غیرتی شده 

وقتی داشتم ظرف میشستم سطل بغلم بود این آقا اومد پشت سرم درحدی که یه میلیمتر اون ورتر بود بهم چسبیده بود و دولا شد سمت باسنم و دستمال انداخت توی سطل که مثلا داره اشغال میندازده دور 

داشتن همه وسط میرقصیدن من اونور بودم که بهم کفت بیا اینجا بامن برقص بعد که مامانم دیدش گفت چون تنها بود گفتم بیاد این طرف با اینکه تنها نبودن بعدش سریع هم رفت


یه بار هم مامانم گوشواره منو فروخت برای کاری 

بعد که این آقا فهمید گوشوارمو فروخته مامانم براش دول زد کفت برو براش بخر خیلیم پول زیادی زد درحدی که با اون پول گردنبند میتونستم بخرم نه گوشواره 

به مامانم هم گفته بود بهش پول میدم دماغشو عمل کنه یا پوستشو درست کنه 

من بخدا اصلا کاری نمیکردم چیکار کنم فک نمیکردم چشم داره که میگفتم به جای دخترش منو دوست داره


والا پدر هم با بچش همچین رفتارایی نمیکنه ک شما فک کردی ب جای دخترش دوست داره

 توی تایپیکای. کنکوری. تگم کنید لطفا🥲یه جایی تو بچگیامون واسه آخرین بار رفتیم تو کوچه و با دوستامون بازی کردیم بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...:) ما که تقصیری نداشتیم جز آرزو های بزرگ🖤  

بیشتر ببینید
والا پدر هم با بچش همچین رفتارایی نمیکنه ک شما فک کردی ب جای دخترش دوست داره

جدی میگی؟؟😔من هنوزم فکر میکنم شاید بد برداشت کردم خودمو دارم توجیه میکنم 

میشه بگی به خاطر کدوم رفتارش بوده

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز