سه ساله ازدواج کردم همش برای عذاب بوده این زندگی و زجر به زور و مجبوری دارم تحمل میکنم نه خودش نه خانوادش هیچ چیز مثبتی ندارن جز روان مریضشون که منم دیوانه کردن یه مادر پیر داره تو یه ساختمونیم فقط اذیت کرده منو و عذاب داده و انگار خودش و پسرش به ظلمایی که میکنن آگاه نیستن دائم تیکه تحقیر بی احترامی چون عروس کوچیکم خودش و دختراش و کل خانوادش اصلا منو دوست ندارن و حس بدی میگیرم ازشون غریب هستم کسی هم ندارم پدرو مادرم که فوت شده این حس تنهاییم کنار اینا بیشتر هم میشه دخالتون فضولی جنگ و دعوا انداختن تو زندگی ما مثلا مادرش دائم یه بهونه میاره دعوا درست کنه تو جمع نشستیم عنگ دزدی میزنه به عروساش و اره فلان چیزم نیست یعنی از این دنیا بره همه میگن اخیش راحت شدیم از دستش به جای اینکه بگن چه آدم خوبی بود پسرش که شوهر من میشه هم عینه مادرش روان مریض دائم دنبال بهونه کردن کنترل کردن من همه چیز منو عوض کرده باز گیر میده و یه حرف برای گیر دادن داره همش میگه در اختیار من و خانوادم باش و انگار برده گرفتن کلا باید به روش اینا جلو بریم هیچ گوش شنوا برای حرفای من نداره و شب میخوابه یهو صبح میشه میره تو قیافه و بی محلی به من و قیافه میگیره دائم دنبال بازی روانی راه انداختنه انگار یه چیزی تو مغزش کم میشه که دعوا درست کنه اونو به دست میاره برخلاف خودش و مادرش و خانوادش باشم وسیله میشکنه جنگ به پا میکنه منو میندازه بیرون مشت گره میکنه و بعدش هم باز آگاه نمیشه که کارش بد بوده واقعا موندم چیکار کنم
میفهمم چی میگی ولی باید سیاست داشته باشی اگر میخوای یه مدت سیاست بکارببر اگر واقعا درست نشد توانشو نداشتی جدا شو اینا بیشتر ریز بین هستن باید قلقش رو بدونی مهرت به دلش بیفته کمتر اذیت میکنه بامادرش خیلی درگیر نشو همون مادر چنین بچه ای تربیت کرده تو بخاطر زندگیت حرفاشو ازاین گوش بگیر ازاون گوش درکن واقعا نباید بشنوی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
برو ی مشاور که به خودت بیای و کم کم زندگی جدیدت رو شروع کنی بدون ی عوضی روانی که اذیتت کنه برای اینک ...
یه دختر ۲۰ ساله دارم پیش خودمه ،خودم شاغلم کار میکنم ،همه چیو بخشیدم هیچی نداشت که بهم بده ،ماهید۳ تومن توافق کردیم به دخترم بده اونم نمیده بهش حداقل پول تو جیبیش بشه ،زندگی من قابل تعریف کردنم نیست که بگم چیا به سرم اومد ،برای همین به اسی میگم وقتشو تلف نکنه ،حیفه جوونه .جدا بشه خونه اجاره کنه کار کنه .ابرومندانه زندگیشو بچرخونه ایشالا بازم ازدواج میکنه و عاقبت بخیر بشه ،بعضی آدمارو همچون شوهر منو خدا باید معحزه کنه تا درست بشن
مشکل روانی داره هیچ قلب و سیاستی بدبختی روش کارساز نیست
من خودم ۲۰ سال باهمین مردی. دارم زندگی میکنم اگرفکرکنی روانی هست خودت اذیت میشی اصلا روانشناسی براشون درمان ندارد میگن دو قطبی آن دارو میدن که اصلا بیشتر بهم میریزن این افراد خیلی اظطراب واسترس میگیرن کوچکترین چیز بهم میریزتشون باید خودت هم قاطع باشی اعتماد به نفس داشته باشی
یه دختر ۲۰ ساله دارم پیش خودمه ،خودم شاغلم کار میکنم ،همه چیو بخشیدم هیچی نداشت که بهم بده ،ماهید۳ ت ...
عزیزم انشالا که از این به بعد درکنار دخترت ی زندگی خوب داشته باشی همراه آرامش و آبرو متاسفانه اون که واسه دخترشم حاضر نیست هزینه کنه دیگه واقعا به قول سما مگه معجزه شه تغییر کنه حالا با شما بد دخترش که از وجود خودشه حاضر نیست کمکش کنه نمیشه به اینجور افرادی لقب پدر بدی متاسفم
مرسی برای حرفای قشنگت عزیزم استخدامی چجوری میتونم شرکت کنم من دیپلم طراحی دو خا دارم و درسم رو تا دی ...
من فکر کردم دانشگاه رفتی ،برو یه هنری چیزی یاد بگیر ببین به چی علاقه داری ،اابته با دیپلم جاهایی مثل اسنوا ،کوروش ،جامبو استخدام میکنن ،پایه حقوق و بیمه میدن البته ،در کنارش هم یه ناخون کاری یا مژه یاد بگیری پاره وقت کار کنی
عزیزم انشالا که از این به بعد درکنار دخترت ی زندگی خوب داشته باشی همراه آرامش و آبرو متاسفانه اون که ...
کاش فقط بی پولیش بود زندگی ما خیلی وحشتناک بود روزای به شدت بدی گذروندیم ،دخترم به شدن با حیا و نجیبه ولی از نطر روحی آسیب دیده ،داریم سعی میکنیم خوب بشیم خدا بهم آرامش بده به ما هم
نمیدونم چی بگم ،احساس میکنم خودت هنوز دودلی برای جدایی ،ببین تمام تلاشتو بکن صدتو بذار که فردا روزی خدای ناکرده جدا شدی عداب وجدان نداشته باشی بابت اینکه کجا کم گذاشتی ،در نهایت با توجه به شرایط زندگیت تصمیم بگیر