من معمولا به کسی حسادت نمیکنم. ولی چند بار از روی تمجید کردن تعریف هم کردم طرف ناکار شده. مثلا خونه یکی از اقوام دور رفته بودیم. جمعیت زیاد بود. خانومه بدو بدو کارا رو میکرد. بعد من گفتم ماشاالله چقدر زرنگه. واقعا خوشم اومده بود. طرف به ماه نکشیده چنان کارش به عمل کنید اصلا نفهمیدن چرا. یا یکی از پیرزنای فامیل خیلی همیشه خوش برخورد و گرم بود. من واقعا خوشم میآمد ازش. یه بار گفتم آدم دوست داره حاج خانوم آنقدر گرم و شاده. پس فرداش سکته کرد رفت تو بیمارستان تا دم مرگ رفت. هیچوقت تو دلم حسادت نکردم همیشه از روی تمجید تعریف کردم ولی نمیدونم چرا گاهی اینجوری میشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.