من هیچ کاری باهاشون ندارم از بس بهم بدی کردن ازشون فاصله گرفتم...ولی همیشه پاسون تو زندگیمه و شوهرم هم طرفشونه...یه روز سر کارهای همین خواهر و مادر من و شوهرم دعوامون شد و شوهرم همه ی وسایل خونه را شکست چاقو کشید برای من و بچه هام و کتکم زد منم رفتم خونه ی مادرم.الهی بمیرم نزدیک بود سکته بزنه...
با دستهای لرزان زنگ زد تا با مادر شوهرم صحبت کنه چون من و شوهرم هر دو پدرهامون فوت شدن.هر بار زنگ زد خواهر شوهرم برداشت قطع کرد به گوشی مادرشوهرم زنگ زد باز هم خواهر شوهرم جواب داد مادرم گفت گوشی را بده بزرگترت می خوام صحبت کنم.نداد و کلی جیغ و فحش و به مادرم بد و بیراه گفت...ما هم عید نرفتیم اونجا و شوهرم هم نرفته چون میدونه اگه بره من دیگه نمی مونم.
حالا هر روز خواهرش پروفایل از احترام به پدر و مادر میزاره
می خوام بدونم آیا مادر من مادر نبوده؟؟ فقط مادر ایشون لایق احترامه؟!! خیلی دلم پره...خدایا تو فقط می دونی چی شده و این مادر و دختر با زندگی من چه کردن...خدایا واگذار به تو...دوستانم فقط خواستم درد دل کنم...