2777
2789
انشالله درست میشه چون دوستش داری حتما درست میشه.منم با نامزدم از عید دعوامونه کلا خطمو خاموش کردم و ...

ممنونم عزیزم انشاالله خدا از زبونت بشنوه💖

ای بابا چرااا؟ انشاالله درست بشه میونه تون و کلی عشق و ارامش بیاد به زندگیتون🌺🌺

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

ممنونم عزیزم انشاالله خدا از زبونت بشنوه💖ای بابا چرااا؟ انشاالله درست بشه میونه تون و کلی عشق و ارا ...

وقتی تهرانه اخلاقش خوبه میره شهرستان خونه باباش یهو عوض میشه وقتی به مامان و ابجیش میرسه کلا اخلاقش تغییر میکنه یهو غیبش میزنه میره مثلا از ساعت ۲ تا ۱۰ نبود کم و بیش پیام میداد یهو میگه پشت فرمونم رفتم زن داداشمو بیارم یا ابجیمو ببرم جایی.شب خواستگاریمونم دیدم مامان و ابجیش یجورایی دلشون نیست مامانش یجا بابام مهریه رو گفت همه سکوت کردن و چیزی نگفتن گفت پاشید بعد خود نامزدم سریع حرف زد که حرف مامانش مشخص نشه الانم میزنه زیرش میگه نه مامانم دوست داره ولی حتی برام نمیخوان وسیله بله برون بخرن و به اجبار خودم که گفتم دوست دارم مادر شوهرم بخره به زور رفتن یه پارچه اشغال و روسری به درد نخور خریدن.پسرشون خودش تلاش میکنه و سعی میکنه بهترین چیزا رو برام بخره ولی تازگیا دارم میبینم که روش تاثیر گذاشتن و عوض شده خیلیییی عوض شده

🌼اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌼💖

وقتی تهرانه اخلاقش خوبه میره شهرستان خونه باباش یهو عوض میشه وقتی به مامان و ابجیش میرسه کلا اخلاقش ...

الهی چقدر دخالت خانواده بَده.. خوشبختی پسرتون مهمه نمیفهمم چرا آنقدر سخت میگیرن همه چیزو

امیدوارم هرکس میخواد بین دوتا زوج رو خراب کنه مکر و بدی به خودش و زندگیش برگرده


الهی چقدر دخالت خانواده بَده.. خوشبختی پسرتون مهمه نمیفهمم چرا آنقدر سخت میگیرن همه چیزوامیدوارم هرک ...

ما باهم قبلا اشنا شدیم پسرشون هیچی نداشت من کارمند شهرداریم کلی براش تلاش کردم و همه جا سپردم تا اینکه کار براش پیدا کردم و ماشین و همه چیو اوکی کردیم خونه که مال باباشه گفتن اصلا و ابدا بهتون نمیدیم و مال خودمونه چندسال بشین و بلدشو برو دنبال خونه باش.الان پسره یه پراید خریده و رفته سرکار و از بدبختی در اومده مامانش و ابجیش ول کنش نیستن انگار تازه یادشون افتاده این پسر بهشون خدمات نداده خانوادش به شدت ضعیفن یجورایی انگار این پراید اولین ماشین کل خانواده و خاندانشونه در حالی که بابای خودم چندتا ساختمون و باغ و ویلا و زمین و.. ۴ تا ماشین داره برای ما واقعا عجیبه این اخلاقشون.حس میکنم با یه خانواده سرشار از عقده طرفم دلم میخواد بهم بزنم تا وقتی که گرفتار نشدم.الان پسره به این شمارمم هم پیام داده هر چقد میخوام فرار کنم نمیزاره اجازه نمیده حتی به رابطمون فکرکنم و یکم تنها باشم

🌼اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌼💖

ما باهم قبلا اشنا شدیم پسرشون هیچی نداشت من کارمند شهرداریم کلی براش تلاش کردم و همه جا سپردم تا این ...

امان از این خانواده ها.. با اوضاع اقتصادی میشه کنار اومد اگه عشق باشه ولی اخلاق به مرور اذیت میکنه

خوبه که داری منطقی هم فکر میکنی و چشماتو نبستی رو همه چیز . خود نامزدت چجوریه؟ بعضی ها بعد ازدواج دیگه همه چیزشون میشه زن فقط به حرف اون گوش میدن و مستقل از خانواده هستن بعضی هام نه بعد ازدواج هنوز منتظرن ببینن مامان ابجی چی میگن 

خودش چجور ادمیه؟

امان از این خانواده ها.. با اوضاع اقتصادی میشه کنار اومد اگه عشق باشه ولی اخلاق به مرور اذیت میکنهخو ...

ما دوسال و خورده ای با هم دوست بودیم به شدت منو میپرستید یجورایی بود که دیگه رد داده بود خانواده هزاربار ردش کردن باز اومد انقد اومد تا اخر بابام گفت این پسر خیلی دوستت داره.من یه زمانی نمیخواستمش واقعا چون خواستگار داشتم و اصلا به ازدواج با دوست پسر فکرنمیکردم یجورایی فراری بودم ازش.مامانم زنگ زد گفت دخترم نمیخواد با شما ازدواج کنه گریه کرد و از این حرفا گفت من بهش دل بستم و روی رابطمون سرمایه گذاری کردم و دیگه مامانم گفت بلاکش کن یه مدت بلاک بود تا اینکه اومد سرکارم و گفت برنگردی منم میدونم با زندگیم چه کنم و مجبوری از ترس اینکه یوقت بلایی سر خودش نیاره کنارش موندم البته وقتی میدیدم انقد به حرفم بود و دوستم داشت قوت قلب میگرفتم و یجورایی اخلاقشو دوست داشتم خیلی تلاش میکرد.بهم محبت میکرد.ادم مودب و با فکری بود و خلاصه هر چی از یه مرد بخوای رو داشت تا اینکه شب خواستگاری اول شد و مامانش و باباش اومد و بابام گفت باید تحقیق کنیم و افتاد خواستگاری دوم برای حرف تقریبا ۱ ماه بعد خواستگاری دوم شد که حتی مامان و ابجیش نزاشته بودن گل بگیره و یه جعبه شیرینی به درد نخور اورد و داداش بزرگش قهرکرده بود و گفته بود مثلا خواستگاری بدون گل نمیاد و بخاطر اون گل پلاستیکی گرفتن فکرکن پسری که هر وقت میومپ کنارم گل میگرفت و کلی خوراکی این از وضع خواستگاری و حرفی که مامانش زد و خداشاهده خانوادش کلمه ای حرف نزدن و سکوت مطلق بود فقط داداش بزرگش که متاهله صحبت میکرد و خودش

🌼اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌼💖

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز