یکی از دوستای صاحبکارم نشسته بود جلوی ما
این اقارو من میشناسم اقای متشخصیه
شانس ما کنار ما نشسته بود روبرو این دوست ما
بعد اقاهه داشت با تلفن صحبت میکرد مثل اینکه یه چیز معامله میکرد
یهو دوست من شروع کرد اخم و تخم
گفتم چی شده فلانی
برگشت گفت این مرده جلوی من هی بحث پول میکنه میخواد مخ منو بزنه بریم اونور بشینیم
منم براش توضیح دادم این همیشه اینجاس قصد خاصی نداره
بعد گفت نه من الان میرم بهش میفهمونم من دوست پسر دارم انقد سعی نکنه مخمو بزنه
به زور نگهداشتمش بشینه سرجاش😐