خاطره نبود درد و دل بود کسی نبود باهاش صحبت کنم توش از همه گله کرده بودم از مامانم بابام داداشم واقعا دلم نمیخواست کسی بخونتش دلم میخواد گریه کنم اه
میفهمم و خیلی حس بدیه
یه جوری بنویس که کسی نتونه بخونه چون امنیت داشتن تو خانواده مخصوصا ایرانی خیلی سخته😂
مقصر خودتی ک گذاشتی جایی ک دستش برسع..🙄
اصلا نمیدونم چیکار کنم من باهاش واقعا اونقدر راحت نبودم که اونا رو بهش بگم اون خیلی خوبه واقعا مثل بابامه خیلی ازش خجالت میکشم
چ داداش فضولی وا😒
از این دفتر خاطرات قفلی بگیر
آخه خیلی خوبه داداشم اون حرفایی که نوشته بودم خیلی براش زیاده روی بود همون موقع که می‌نوشتم هم میدونستم ولی خب میخواستم آروم شم که از سانس چیزم آقا خوندتش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز