از بچگیم یه سری مشکلات داشتم الانم جای ترکشاش تو زندگیم هست
۲۱ سالگیم سر یه انتخاب اشتباه دقیقا ۲۰ روز مونده به عروسیم جدا شدم
بعدش درسم ادامه دادم ارشد گرفتم وکیل شدم و تازه زندگی با قبولیم تو آزمون وکالت روی خوش بهم نشون میداد که رفیق و دوست ۱۳ ساله ام رو از دست دادم
یه روزایی که دلم میخواست کسی کنارم باشه نشد نبود و الان دیگه دلم نمیخواد یعنی میخواما اما انگار لج کردم با دلم_عقلم میگه تنهایی بهتره
مشکلات زیادی دارم که دلم نمیخواد بیانش کنم
چی بگم؟ یعنی دورانی که همسر سابقتون کلی پول داشت و تنشون سلامت بود خیانت نمیکردن ک شما جداشی بعد که کلی عمل به قول خودتون سخت و طاقت فرسایی ک شماروهم انقد نیاز داشتن و روتخت بیمارستان بودن خیانت میکردن؟ اون قسمت اعتیادشونن که شما میخاسی بری بنظرم یکم زیادی واسه رفتن آماده بودین وگرنه میشد باحرف زدن یا کمک ب ترک با نهایتا تهدید زندگی ای ک کلی زحمت واسش کشیده شده رو نجات داد و انقد سرسری نگرفتش
همین که با دیدن چت شوهرت تونستی ازش دل بکنی واز زندگیش بیای بیرون ده به صفر از خیلیامون جلوتری که انواع واقسام خیانتارو تحمل میکنیم
افتخار داره این قوی بودن
عزیزم منم تجاوز از سمت پدرم رو تجربه کردم البته تجاوز ب خواهرمم دیدم و هیچوقت یادم نرفت جوری ک مجبور شدم تن ب ازدواج بدم تا از دسش خلاص شم اما بازم خوشبخت نیسم کنار شوهرم😔
بعضی وقتا دوس دارم بزارمو برم یجایی ک دس هیشکی بهم نرسه اما جایی رو ندارم مجبور ب ادامه دادن هسم نمیدونم چی قراره پیش بیاد ولی از خدا میخوام ورق برگرده و منم کنار یک ادم درست باشم کنار یکی که عاشقانه دوسم داشته باشه زندگبمو بگزرونم:))
عجیبه چرا دختر خالش به یه آدم مریض بخواد دل ببنده
سلام گلم می‌دونم بهت سخت گذشته بعضی دردها آدم رو به زمین میزنه تا مدتها ولی سعی کن به خودت بیای وبا گذشته خودت رو رنج ندی الان هم کسایی رو داری که عاشقشونی زندگی رو زیاد به کام خودت تلخ کردی
هنوز جوونی وفرصت های زیادی داری با خدا دوست شوتا به دلت آرامش برگرده با تکرار رویدادهای تلخ زندگیت رو زهر نکن هم به کام خودت وهم دیگران
وای خدای من باورم نمیشه راستش تو اینستا پستایی روخونده بووم راجب تجاوز محارم ولی ابدا باورم نمیشد.چطور یه پدر میتونه انقدد کثیف باشه ک به بچش به چشم جنس مخالف یا برده جنسی ای چیزی نگاه کنه.واقعا متاسف میشم اینارو میشنوم و مغزم اصلا نمیکشه
