یکم از تاپیک های قبلیت رو خوندم ؛ شب قدری! 🙃
به نظرم همه ش داری از طرف خودت داستان رو میبینی.
درست ه یه سری حرفا و کاراش خودخواهانه ست ولی احتمال میدم شما هم یکم زیادی افراط کردی.
مثلا همون مهریه که اینقدر کم گرفتی یا دانشگاه که ول کردی.
و البته دخالت دادن خانواده ها. خواهرش یا مادر شما هرچقدر هم که خوب و دلسوز و صمیمی باشند، در سطح روابط زن و شوهری ( اتاق خواب منظورم نیست) نامحرم به حساب میان.
درست ه ادایی ه که یکماه قهر میکنه. احتمالا از آدم های ناجوری هم مشاوره می گیره. باز هم مشاور برید از گریه پیش مشتور هم نترس. اصلا اینقدر پیش مشاور گریه کن که گریه هات بالاخره تموم بشه و عقلانیت بیاد جاش.
نمی گم به هر قیمتی باید زندگی رو نگه داشت ولی هنوز زندگی شما طوری نیست که بگی دیگه درست نمیشه ....
همسرت باید بزرگ بشه. شما هم باید تحربه ت بیشتر بشه.
حتما دانشگاهت رو پیگیری کن. شغل و دغدغه های دیگه ت رو هم پیگیری کن و کنار نذار. از نظر شرعی هم حق نداره بهت بگه نرو. شوهر فقط در همون زمانی که خودش تو خونه هست میتونه به همسرش بگه نره جایی.
همونطور که شما فکر کردی ایشون فرشته ست، ایشون هم با شنیدن مهریه یک سکه فکر کرد شما فرشته ای. در حالی که هر دو اشتباه کردید. احتمالا ایشون هم احساس می کنه گول خورده. چون باورش نمیشه دختری که از مهریه و طلا به راحتی گذشته، حاضر باشه در چند متری تعدادی پسر حوون بشینه! 😐 آخه تصور می کرده شما صدای مرد نا محرم هم برای خودت حروم می دونی ....
اونم احتمالا اعتقاد داره گول خورده.... شاید غرورش احازه نده بگه.
باز هم تاکید می کنم برید مشاور. چون با این شرح حالی که من از شما خوندم جدا شدنتون مشکلی رو حل نمی کنه. مثل یه عقده در زندگی دوتا تون می مونه. شما هر دونیاز به اصلاح دیدگاه و رفتار دارید.