الان برام جالبه که چطور ی ادم میتونه اینقدر شیفته و شیدای یکی باشه
ازدواجمون نیمه سنتی بود یعنی اول اون منو دیده و انتخاب کرد و عاشقم شده بود و اومدن رسما جلو و چندماه صحبت و رفت و امد بعد عقد کردیم
باورم نمیشد عشق اینقدر قشنگ باشه
یادمه سرماخورده بود گریه ام گرفت
رانندگی میکرد دستامو میبوسید
اووووه چقدر ازین خاطرات داریم
بعد الان انگار ن انگار ک یک روزی کنار هم بودیم
حتی یاداوریشون باعث نمیشه دلگرم شم
تاپیک هام هست،حاضر نیست طلاق بده و الان شاید۶ماه ندیدمش
و هردو عادت کردیم ب نبودن کنارهم
منم چون قصد ازدواج مجدد ندارم،مهم نیست دیگ
بذار اصلا ده سال بگذره،اون داره فرصت زندگی کنار یکی دیگ و تشکیل خانواده و پدر شدنش دیر میشه
واس من ک دنیا همینه