سه روزه سقط کردم ۶ هفته ام بود مثله یه تیکه جنازه افتادم شوهرم اینهو خیالش نیست صبح میره شب میاد سرکار نمیره ها میره پیش دوستاش امشب اعصابم خورد شد قاتی کردم نفهمیدم چیا بهش گفتم رنگم شده
زرده زرد میدید براش مهم نبودم
رفتیم دکتر سرم اینا زدیم حالم جا اومد یه کم ...
ولی باز زردم بی حالم
بعدش گفتم ببخشید من اعصابم خورد شد
میگه من عادت کردم به رفتارایه تو تو حالتم خوب بودنی میگی همیشه همینجوریی ...
کاش معذرت خواهی نمیکردم اصلا
من حالم داغون خراب حتی شوهرمم براش مهم نیست