اینقدر آدم بی خیر خدا خیرش نده آدم یک کمک کوچیکم میکنه حتی به غریبه
با مادر شوهرم زندگی میکنم
امروز روزه بودم خیلی سر گیجه داشتم ...
موقعه افطار برای خودم خیار و پنیر آوردن گذاشتم یکم خوردم رفتم نمازمو بخونم دیدم نشسته داره خیار پنیرامو میخوره خودشم روزه نمگیره
منم رفتم فرش و پهن کردم تو حیاط تا دید میخام فرش بشورم سری رفت خونه پسرش نزدیکه ..
منم داشتم برای سحری هم خورشت درست میکردم هم بچه 8ماهم گریه میکرد هم فرش و پهن کرده بودم تو حیاط شلنگ گذاشته بودم روش خیس بشه دیدم رفت
منم با همون حال ی پام تو آشپزخونه یه پاک تو اتاق با بچم ی پام تو حیاط شلنگ و اینور اونور میذاشتم ...
بعد که اومد بچم خواب بود خورشت عارم درست کرده بودم داشتم تو حیاط فرش و میشستم بهش گفتم برو برنج هارو دم کن من دارم فرش میشورم بچه ام خوابه الکی خودشو رد داده تو دستشویی بعد اومده نشسته تو حیاط ور ور منو نگاه میکنه بعد دوباره رفت تو دستشویی😐
وقتو میبرد ک پسرم بیدار شده بیاد بشینه خودشو با این سر گرم کنه برنج هارم دم نکرده منم تا موقعه سحری دم نمیکنم ک شامم نخوره خودش بخدا الان باز دارم بچمو میخابونم دارم قش میکنم از گشنگی