فقط من درکت میکنم.
وای وای می مردم تو خونشون.
عقد بودم از صبح منو میگرفت به کار. ۹ میگفت صبحانه بخور. دو لقمه میخوردم. بعد خودش ۱۲ یه صبحانه مفصصصصلللل میخورد بعد موقع ناهار میگفت ناهار حاضره. تو همراه شوهرت میخوری؟ منم میگفتم آره.
شوهرم ۳ می اومد برا خودش میکشید میخورد بعد به من میگفت بیا بریم اتاق. یعنی یکیشون نمیگفت تو هم آدمی و غذا بخور.
میرفتیم تااااا ۵ میخوابیدیم. من دیگه ضعفففف میکردم. می اومدیم بیرون میدیدیم خانم ناهارشو خورده و یه غذای سررررد یه ذره برا من مونده.
شبا هم میگفت ما که شام نمیخوریم. منم گشنه میخوابیدم . ساعت ۱۲ یه وقت میرفتم دستشویی میدیدم خانم برا خودش یه ماهیتابه بزررررگگگگ غذا گذاشته داره میخوره.
خلاصه خیلی عوضی بازی