فقط بدونید با کلی عشق عروسی کردیم
برام هیچ لحاظ هیچی کم نداشت الان با اینکه ازش در حد مرگ عصبیم حالم ازش بهم میخوره چون کتک زد فق جوش عصبیش کرده بودم
الان نمیدونممم چ کنمممم انقدر گریه کردم صدام گرفت
ساک بستم برم گفت تو بمون من میرم نمیذارم پات برسه خونه پدرت
رفت( اما توی کوچه موند ببینه من میرم یانه میخواد تا صبح نگهبانی بده اگ نرفتم بره
خیلی عصبیممممم ابن ۶ بار ک دستش روم بلند میشه توی سه سال