اولین روز دانشگاه :
گیج و منگ دنبال کلاسا میگردی از این و اون میپرسی
اگر خوابگاهی باشی خونواده میزارنت تو خوابگاه و تو شاهد تنها شدنت هستی
احتمالا هم اتاقی هاتم ترم یکی هستن و هیچ جوره باهم حرف نمی زنید
بعد میری سر کلاس
استاد میاد خودشو معرفی میکنه و یکم درس میده بعد نوبت سلف میرسه استرس داری پیداش کنی و تنهایی چجوری از پس این کارا بر بیای
میری سلف حالا موندی چیکار کنی کارت بزنی انگشت بزنی چیکار کنی اونجا اصلا چجوریع
ناهار میخوری میری خوابگاه لباس عوض میکنی شروع به مرتب کردن وسایل میکنی واشک می ریزی
شب میشه باز میری سلف تنهایی
برمیگردیم خوابگاع دلت بدجور تنگ شده میری حیاط میشینی گریه میکنی
شایدم این وسط اسم هم اتاقی هات پرسیدی
تا ۱ماه وضع همینه
بعدش میشع خونه ات
همه چی قشنگ تر میشه