مادر من هم بسیار شبیه مادر شماست
البته یکم کمتر . به اون شدت نیست.
از بس تو غذا خوردن و غذا پختن خسیس بود الان برادرم رستوران زده و خواهرم فست فودی زده. منم هر وقت برای خودم و بچه هام غذا میپزم اینقدر زیاد میپزم انگار میخوام به هیئت غذا بدم. هممون عقده ای شدیم در بچگی.
الان هم که پیر شده بازم همین طوری هست.
قبلاً موقع جوانی که مهمون میخواست بیاد اینقدر کم غذا می پخت که من بجای اون خجالت می‌کشیدم.
انگار وقتی به کسی غذا میده داره از گوشت تنش کنده میشه دور از جون.
من طرز سفره صبحانه انداختن از مادر شوهرم یاد گرفتم. کره مربا عسل پنیر گردو تخم مرغ ... همه چی واسه مهمون میزاره سر سفره.
حالا مادر من یک پنیر نهایت با خیار یا با سبزی میزاره. جلو شوهرم خیلی خجالت کشیدم اوایل ازدواج
متنفرم ازش
فقط اینایی که میگن داد بزن ،چی میدونم همگی کودتا کنید ،سرش بریزین ،یا خودت غذا بپز ,برو سر یخچال میوه بخور
هعی ،خوشبحال تون که از این جونورا نداشتین و نمی تونین درک کنید مارو .
این آدما خوراکی نگه نمیدارن تو خونه
اگرم به مناسبت عید چیزی تو خونه باشه ،بیشتر از چشما شون ازش مراقبت می کنند که کم نشه
مادر من یواشکی مغزیجات و میوه می‌گرفت و یواشکی خودش می خورد
مادر منم درست نمیکنه هر روز مثلا چهارصد میده داداشم از بیرون بخوره خودش نیمرو میخوره.همه چیز هم تو خونه داره.خاضره پول خرج کنه ولی غذا درست نکنه
اره بقران قسم راست‌میگم چ‌مرگمه دروغ بگم
😂🤣هرکیم میگ چرا لاعری میگن بخدا انقد چیز میز میدم بهش همینطوری ضعیفه
میگن سبزی و خرما و خیار هست اونارو بخور ولی بخدا خوشم نمیاد دیگ
میدونم الان‌میگید پرو و پرتوقعید ولی دیگ خسته شدم از اینا
تازه اینارو فقط گاهییی اوقات داریم
غداهاتون با نون بخورین لااقل یک بشقاب بمونه واسه وعده بعدی‌شان بگو ننه تو که میخای یه وعده درست کنی دو پیمانه بیشتر بریز همون گرمم میکنیم واسه فردا یا وعده بعد
