ازکارم استعفادادم🫤

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 3052

دولتی بود؟

نه

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

بیشتر ببینید

1404/01/01

|

08:14

دیبااسابق

عضویت: 1401/05/24

تعداد پست: 12218

جو ما سالهاس همینه

چقد سخت جونم من 😅

هرجا بری همینه

بی حاشیه باش سرت نو کار خودت باشع

محیط کاره محیط دوستی نیس

1404/01/01

|

08:14

2 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 3052

جو ما سالهاس همینهچقد سخت جونم من 😅هرجا بری همینهبی حاشیه باش سرت نو کار خودت باشعمحیط کاره محیط دو ...

خیلی تحمل این رفتاراسخته، من دوست دارم باهمه مهربون باشم وفقط به چشم همکار میبینمشون ولی خب اونا فکرشون یه چیزدیگست،ازحسادت بدم میاد،ازرقابت بدم میاد،فک کنم کلا نباید برم سرکار🤣

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

بیشتر ببینید

1404/01/01

|

08:16

2 نفر لایک کرده اند ...

دیبااسابق

عضویت: 1401/05/24

تعداد پست: 12218

خیلی تحمل این رفتاراسخته، من دوست دارم باهمه مهربون باشم وفقط به چشم همکار میبینمشون ولی خب اونا فکر ...

بله با این روحیات نمیشه

منم مهربونم چقدر اشک ریختم بخاطراین رفتارا بهد فهمیدم ی سلام والسلام

فقط بشینم کارمو بکنم و ب درامدش فکر کنم😂

1404/01/01

|

08:18

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 3052

بله با این روحیات نمیشهمنم مهربونم چقدر اشک ریختم بخاطراین رفتارا بهد فهمیدم ی سلام والسلامفقط بشینم ...

منمممممممم چقد دلم میگرفت بزورجلوی گریمو میگرفتم

یعنی همه جا فضای کاری همینجوریه؟

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

بیشتر ببینید

1404/01/01

|

08:19

matiiiiiiiin

عضویت: 1403/05/07

تعداد پست: 77

خیلی تحمل این رفتاراسخته، من دوست دارم باهمه مهربون باشم وفقط به چشم همکار میبینمشون ولی خب اونا فکر ...

کار خودتو ایجاد کن

همه ی ادما خوبن مگه اینکه یقیین کنم از روی عمد به من بدی کردن ولی میدونم هیچکس به من از روی عمد بدی نمیکنه😍

1404/01/01

|

08:21

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 3052

کار خودتو ایجاد کن

سرمایه میخواد که ندارم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

بیشتر ببینید

1404/01/01

|

08:21

گلسرخ999

عضویت: 1401/05/01

تعداد پست: 5349

اسی اشتباه کردی باید اول کار پیدا میکردی بعد

همه جا همینه

خودتو قوی کن

1404/01/01

|

08:21

sara2360

عضویت: 1394/08/13

تعداد پست: 39432

منمممممممم چقد دلم میگرفت بزورجلوی گریمو میگرفتم یعنی همه جا فضای کاری همینجوریه؟

همه جا همینه مراکز دولتی هم همینه میخوان زیرآبتو بزنن

پرندگانی که در قفس به دنیا می آیند فکر میکنند پرواز بیماریست.

1404/01/01

|

08:22

3 نفر لایک کرده اند ...

matiiiiiiiin

عضویت: 1403/05/07

تعداد پست: 77

خوب کاری کردی استعفا دادی🖐⚘

همه ی ادما خوبن مگه اینکه یقیین کنم از روی عمد به من بدی کردن ولی میدونم هیچکس به من از روی عمد بدی نمیکنه😍

1404/01/01

|

08:22

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 3052

اسی اشتباه کردی باید اول کار پیدا میکردی بعد همه جا همینه خودتو قوی کن

نمیتونستم تحمل کنم سختم بود

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

بیشتر ببینید

1404/01/01

|

08:22

دیبااسابق

عضویت: 1401/05/24

تعداد پست: 12218

منمممممممم چقد دلم میگرفت بزورجلوی گریمو میگرفتم یعنی همه جا فضای کاری همینجوریه؟

بله رقابت سر پول و جایگاه

حالا این ک محیط کاره

جاهایدیگه هم همینه

1404/01/01

|

08:24

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 3052

همه جا همینه مراکز دولتی هم همینه میخوان زیرآبتو بزنن

اوایل که رفته بودم نمیدونستم بعدچندروز رفتار همکارارو که دیدم روبه رو خوب پشت سر میرن بارئیس حرف میزنن اصلا شاخ درآوردم هرکی به نفع خودش انگار مسابقست

من از زیرآب زنی خوشم نمیاد بعد دوتاهمکارداشتم اونا دیگه کلا نادیده میگرفتن منو انگارمن وجودنداشتم کلا جوع اونجا خوب نبود

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

بیشتر ببینید

1404/01/01

|

08:24