که هنوز نامرد هستن و تو یه شهر دیگه تماس گرفت بهش گفت اره میخوای مانتو بگیری براش برا من پول کم نیاد و اینا
بعدم ما در به در تو اون شلوغی دنبال ماشین زنگ زده به ور ور کردن هرچی میگم بابد ماشین بگیریم برگردیم داداشم بهش می‌گفت قطع نمیکرد مانتو هم نگرفتم راستش کلا اولین بار بود برادرم خواست برام کادو بکیره واینا چندین بار تا مرز جدایی رفتن من درست کردم حالم ازش بهم کیخوره عقده ای میشع یکم راهنماییم کنید
جالبه من کلا با زن داداشام رابطم خوبه و مثل خواهریم فکر میکردم اینم اینجوری هست اما به حد تنفر رسیدم ازش
چرا خودت یا بابات برات نمی خره
همیشه فاصلتو حفظ کن همییییشه
تو مجردی؟
از من نصیحت برادرت ایلان ماسک هم بود کادوش و قبول نکن
دستت نمک‌نداره جونم
دیگه خوبی بیش از حد نکن
میشه نرینی ب زندگیشون؟
الان میریزن سرت که اره حق داره اما خودشون اراده کنن واسه داداشاشون همه چی میخرن و میبرن شوهره اصلا خبردار نمیشه
ریپ نزنین ج نمیدم
منم بودم دوس نداشتم شوهرم برا خواهرش مانتو بخره اونم اول زندگی
یکمی توقعتو کم کن
به اون چه ربطی داره نفهمیدم
بعنی داداشت اختیار نداره برای خواهر و مادرش یه چیزی بخره؟
