امشب دختر همسرم خونه مادرش بود ،
مدام تماس میگرفته که با من تصویری حرف بزنه و میز آرایش مادرش رو بهم نشون بده
بهش گفتم وقتی خونه مامانشه دوست ندارم
دخترش که زنگ زد ، زد زیر گریه و از پدرش گلایه کرد
مامانش گوشی رو گرفت از دخترش گفت چرا تصویری زنگ نمیزنی و بچه رو به گریه میندازی و همسرم گفت من گیر کردم این نمیخواد نمیدونم
زنه ظلبکارانه با دعوا گفت اشک بچه رو دراورده دو دقیقه تصویری صحبت کنه نترسه دیدنی نیست نمیخوام ببینمش منم بلند گفتم به درک و تلفن رو زنه قطع کرد
بعدش به قدری ناراحت شدم یه مشت بد و بیراه به زنه گفتم ،
همسرم به جای اینکه از دلم در بیاره یکم پشتم دربیاد منو با زنش مقایسه کرد و گفت من هیچی در برابر اون نیستم ، نه اجتماعی نه ارج و قرب
از زنش دفاع کرد ...
گفت تو میخوای بین ادما رو بهم بزنی
تو به درد نمیخوری راس میگه بخاطر یه تماس تصویری اشک بچه رو دراوردی خب حرف میزدی
با من دعوا کرد