2777
2789
عنوان

داستان دختری که دوسش دارم((محکومم به فراموشیش🙂🩶))

| مشاهده متن کامل بحث + 7763 بازدید | 233 پست

بعدشم که اینجوری شد دختره رفت و منو بلاک کرد

هر چقدر اصرار کردم قسمش دادم التماسش کردم که تو رو خدا بمون ما با هم درستش می‌کنیم خونواده‌ها هم من هم تو مجبورند کوتاه بیان قبول نکرد گفت من برای زندگیم عقلانی تصمیم می‌گیرم

هر چقدر که فکر کنی قسمش دادم التماسش کردم باهاش حرف زدم صحبت کردم ولی قبول نکرد

کاربر آقا_دانشجو پرستاری



الان از رفتن اون دختر حدوداً ۴ ماه می‌گذره

من مشکلم اینه که اگر اون دختر منو دوست داشت یک بار سعی می‌کرد برگرده یک بار سعی می‌کرد یه آماری از اون بگیره همونطور که من می‌رفتم محل کارش یواشکی می‌دیدمش من می‌رفتم در دانشگاه یواشکی می‌دیدمش از کسی می‌دونستم باهاش در ارتباط آمارشو می‌گرفتم ولی اون بعد از رفتن من هیچ کاری نکرد به طوری که انگار من یه غریبه‌ای بودم ازش خواستگاری کردم و گفتش نه و همش تموم شد هیچ حسی بهش نداشت چهار ماه که نبود من چون با خانواده‌ام مخالفت کردم خونواده‌ام منو از خونه بیرون انداختن و نفرینم کردن باهام حرف نزدن

کاربر آقا_دانشجو پرستاری

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

منم به خاطر کاری که دارم ازشون جدا زندگی می‌کنم و شهرستان خودم

افتادم رو فاز بیخود افتادم انقدر سیگار کشیدم مواد کشیدم سیگار و قلیون و مشروب و عرق خوردم تو کوچه خیابون افتادم تا نابود کردم خودم

شغل بیمارستانی خوب داشتم توی خرید و فروش ارز دیجیتال کلیا بهمون می‌شناختند یه پیج کاری بزرگی داشتم از دست دادم با رفتن اون دختر همه چیزمو از دست دادم همکارمو از دست دادم هم اعتبارم چه خونوادمو از دست دادم و خوب بودن و قوی بودن بدنمو از دست دادم معتاد شدم هر بلایی سرم اومد

حالا بعد از چهار ماه که همه این اتفاق افتاد به این نتیجه رسیدم که شاید واقعاً من اصلاً دوست نداشته چیزایی که می‌گفته روی زبون بوده وگرنه اونم تلاش می‌کرد به هم برسیم من این همه کار کردم من قبول کردم بیام شهرشون زندگی کنم من قبول کردم نصف هزینه تعهدشو بدم من تو خونواده‌ام وایسادم ولی خواستم که تو صبر کن کنارم بمون تا درستش کنیم وقتی هم که دوباره براش واسطه فرستادم که بیا کنار هم باشیم تا درست بشه اوضاع برگشت گفتش که من باید برای زندگیم عقلانی تصمیم بگیرم

کاربر آقا_دانشجو پرستاری



کسی که این حرفو میزنه عشق و علاقه‌ای نداشته پس من چطور قبول کردم تهرانو ول کنم بیام توی شهرستانی زندگی کنم چه جور قبول کردم ۶۰۰ میلیون هزینه تعهد بدم چطور قبول کردم که تو شهرمون زندگی کنم ولی اون چیکار کرد

برگشت گفتش که من هرچی خونوادم بگم یک کلمه رو حرف اونا نمی‌تونم حرف بزنم اونا منو بزرگم کردن و براشون من احترام قائلم خب من نگفته بودم بهشون بی احترامی کن مگه نگفته بودم کاری گفتم فقط صبر کن تا درست کنیم


حالا بعد از گذشتن چهار ماه به این نتیجه رسیدم که احتمالاً اون دختر منو دوست نداشته که اگر دوست داشت یکم صبر می‌کرد یکم تلاش می‌کرد به هم برسیم نه اینکه تموم کنه و بره و عین خیالش نباشه

منم بعد این چهار ماه تصمیم گرفتم که تو راه کثیفی که افتادمو بزارم کنار و دیگه نه مشروب بخورم و عرق بخورم نه سیگار گل می‌کشم همه چیزو بزارم کنار و کم کم سعی کنم به زندگی قبلیم برگردم

کاربر آقا_دانشجو پرستاری

ولی می‌دونم زخمی که به قلبم زد هیچ وقت پاک نمیشه من می‌دونم تا آخر عمرم اگر اسم اونو بشنوم یادش می‌افتم و یادم می‌مونه اولین بار گیر تو لباس عروس تصور کردم

من به این فکر می‌کنم که فردا روز اون دختر مادر بچه کی قراره بشه دیوونه میشم من وقتی فکر می‌کنم که شب قراره بغل کی بخوابه دیوونه میشم من وقتی فکر می‌کنم وقتی ناراحته کی قراره آرومش کنه بغلش کنه دیوونه میشم ولی هیچ راهی ندارم

کاربر آقا_دانشجو پرستاری

پس منم راهی ندارم جز اینجا فراموشش کنم میدونم خیلی سخته میدونم خیلی قراره اذیت بشم دیوونه بشم ۴ ماه عکساشو نگاه می‌کنم ویساشو شبا گوش میدم گریه می‌کنم هیچکس کنارم نیست تنها زندگی می‌کنم نه خونوادم به هم زنگ میزنه نه پدر مادرم بهم زنگ میزنه نه دوستامو دارم نه کارمو دارم دختری که دوسش داشتم و از دست دادم چهار ماه عکس و فیلمامونو نگاه می‌کنم ویس‌هامونو گوش میدم

ولی مجبورم فراموشش کنم

کاربر آقا_دانشجو پرستاری

پسری که ساعت دو شب جمعه تو نی نی سایت داستان عشقشو تعزیف میکنه ... هستش

خیلی ممنون 

امیدوارم هیچ وقت حسی که تجربه کردم رو تجربه رو تجربه نکنید 


من بهتون بی احترامیی نکرده بودم خاننوم  

کاربر آقا_دانشجو پرستاری

سلام شبتون بخیر وای جناب خدا بهت رحم کرده مشخص شد دختر و خانوادش چندان فرهنگ و شخصیت سالمی نداشتن

رفتش اون دختر 

ولی به خداوندی خدا قسم 

با رفتنش همه چیزم رو برد  

کاربر آقا_دانشجو پرستاری

رفتش اون دختر ولی به خداوندی خدا قسم با رفتنش همه چیزم رو برد

با این همه شروط من فکرکنم چندان هم علاقه ای به ازدواج با شما نداشته وگرنه خودش هم کاری میکرد راحت تر بتونید بهم برسید 

با این همه شروط من فکرکنم چندان هم علاقه ای به ازدواج با شما نداشته وگرنه خودش هم کاری میکرد راحت تر ...

اگر یک درصد حرفایی که میزد واقعی بود اینطور نمیشد 


منو اون راجب بچهامون حرف میزدیم  

راجب مسافرتامون 

راجب تنهایی هامون 

راجب همه چیز  


مگه میشهه آدم ی سری حرفا رو الکی به زبون بیاره

کاربر آقا_دانشجو پرستاری

سخت فراموش کردن کسی ک با تمام وجودت دوسش داشتی ولی سعی کن کمرنگش کنی همونجوری ک اون اینکارو کرده سعی ‌کن ب روال قبل آشنایی با این خانوم برگردی 


  ((کاربری دیگه ای ندارم))                                        اکیپ:#دختر خاله های نی نی یار

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792