منو با خیلی از زن های دیگ رفتیم تو یه اتاقی نشستیم و دوست هم مدرسه ایم ک اونم کامل مشکی پوشیده بود و محجبه بود یه دختر بچه نوزاد با لباس کاملا مشکی و محجبه رو داد بغلم و با نگاهش بهم فهموند ک این بچه برای توعه و تو صاحب این بچه ای همه نگام میکردن جوری ک فقط چشماشونو میدیم