وای یه مهمونی خونشون دعوت بودیم به همه دست دادم تا رسیدم به یه خانم های فامیلشون که کنار همسرش بود
اصلا حواسم به محرم و نامحرمی نبود دست دادم اون دستشو جلو نیورد میدونستم یه چیزی اینجا اشتباهه ولی این که چیه را نمیدونستم گفتم چرا دست نمیده رد شدم به یه نفر دیگه دوست دادم و تو ذهنم میگفتم بی ادبی شد من اینو رد کردم و دست ندادم خواستم برگردم که بعد بیخیال شدم.
وقتی نشستم فهمیدم چیشده
از اون م قع هروقت میبینمش و یاد دست دادنه میوفتم میخوام یجوری سر صحبت باز کنم که چی گذشت ولی نمیشه
�😮💨