2777
2789
عنوان

با شوهرم دعوا کردیم سره مهمونی رفتن اونجا مداوما مادرشو بغل میکرد

| مشاهده متن کامل بحث + 1143 بازدید | 56 پست
تو تاپیکام هست جاریم تو هیچچچچ مراسممون نیومده حتی بهم به زور هم سلام میده کلا رو روال نیستیم منم گف ...

حالا جاریت تو‌دلش عروسی گرفته .کاش اونجا خودتو بی توجه میکردی تا جاریت متوجه نشه

مقصرررررر خودتیی

نمیدونم شاید ولی خب بلاخره من به خاطر حرف بابام پاشدم رفتم اونجا نباید بی محلی میکرد رفت اویزون مادرش شد با من یه کلمه نحرفید با من نرقصید 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

حالا جاریت تو‌دلش عروسی گرفته .کاش اونجا خودتو بی توجه میکردی تا جاریت متوجه نشه

اره بابا اونجا بی توجه بی توجه بودم با دختر اون یکی جاریم نشستیم گفتیم خندیدیم ولی خییییلی ناراحت شدم بهم بی محلی کرد هرجور بود من گوتاه اومدم به خاطر بابام پاشدم رفتم 

تو تاپیکام هست جاریم تو هیچچچچ مراسممون نیومده حتی بهم به زور هم سلام میده کلا رو روال نیستیم منم گف ...

اون گفته من میگم نمیاد باباش میگه میاد

پس اولویتش باباشه 

حالا ک اینطوره اولویت منم مامانمه

شما اشتباه کردی رفتار بچگانه رفتی زیر پتو؟ 

اگر میخوای مریض بشی دیگه از چند روز قبل نباید بگی من به این دلایل نمیام 

بعدم بچه هات بخاطر شما نباید تولد برن شاد باشن ؟

دلیل بعدی همون ترس از اجتماع هست ک بجای درمان از اجتماع فرار میگنی 

بدنر از همه روی حرفت هم نیستی باید میگفتی حالا ک ب بابام گفتی من اگر میخواستم بیام هم نمیام...

و پدرت اشتباه بزرگتر کرد که خودشو دخالت داد باید میگفت پسرم من میدونم دخترم بی دلیل حرفی نمیزنه اما اگر بهش زنگ بزنم اون ناراحت میشه اگر زنگ نزنم شما (پس بین خودمون بمونه اومدی اینجا سعی کن دلش رو به دست بیاری)

عزیزم شما چند نا چیز رو باهم نداری 

سیاست نداری 

صبر نداری 

دکمه زندگیت دست دیگرانه 

فکر میکنم  حسود هستی ک اونم یه مقدارش طبیعیه خانما حسادت رو دارن همیشه 

بچه هات دارن بازم میشن رابطه ات رو با همسرت اصلاح کن


اون گفته من میگم نمیاد باباش میگه میادپس اولویتش باباشه حالا ک اینطوره اولویت منم مامانمهشما اشتباه ...

شاید حق با شماست ولی خب امشب من بعد چندین روز خودخوری کوتاه اومدم فقط فقط به خاطر حرف بابام اون این قضیه رو ادامه داد. 

درباره حسادتم به کی مثلا؟؟؟؟ من به خییییلیا غبطه میخورم نمونش دختر عموم به اخلاقش به خونسردیش ولی اگر منظورت جاریمه حسادت نیست بذر تنفره ایشون تو هیچی من نیومده چه شادی چه کسالت وقتی با کسی اینقدر بده چرا تلفن برمیداره صدا میکنه مگع با دلچرکین بودن میشه خونه کسی رفت؟ 

شاید حق با شماست ولی خب امشب من بعد چندین روز خودخوری کوتاه اومدم فقط فقط به خاطر حرف بابام اون این ...

شما کوتاه نیومدی زندگیت رو بخاطر یه تولد چند روز مختل کردی

اون احترام به شوهرش میذاره زنگ میزنه وقتی شوهرش خوشحال میشه داداشش هم تولد دخترش باشه...(شاید اونم ب شوهرش گفته من اینو دعوت نمی کنما... اما بالاخره کار درست رو انجام داده! )

شوهر شما هم حضورت براش مهم بوده اگر نه چرا باید به بابات بگه 

بعدم تولدی هست ک توش بچه ها هم هستن میخواستی بچه هات رو بدون مادر بفرستی؟ ک اشتباهه کلا نفرستی اشتباه بدتر !

حسادت بذر تنفر رو ایجاد میکنه و زاده مقایسه است ... البته شاید من اشتباه کنم اصراری روی حرفم ندارم 

چیزی که مشخصه باید کتاب زنان زیرک رو بخونی😉


شاید حق با شماست ولی خب امشب من بعد چندین روز خودخوری کوتاه اومدم فقط فقط به خاطر حرف بابام اون این ...

منم یه شرایطی داشتم ک همه بهم زنگ زدن جاریم نزده بود...  تازه خوشحال هم شدم ک میتونم رفتارش رو پیش بینی کنم اما برای اون قابل پیش بینی نبودم تازه شرایط مشابهی بود ک من بهش زنگ زده بودم و ادب حکم میکرد اونم زنگ بزنه...

تو هر کاری ک مربوط ب جاریت هست رو بخاطر شوهرت انجام بده و از زمان حال اون لحظه لذت ببر

من شده ختم کسی رفتم ک از بازمانده ها خوشم نمیومد اما وقتی رفتم یک کلام تسلیت نگفتم ... فقط گفتم خدا رحمت کنه😁 

یا روز مادر به مادر همسرم اون اوایل ک اذیت میکرد میرفتیم خونشون هیچ وقت تبریک مستقیم نگفتم ... وای روزتون مبارک نه دیگه خیلی میخواستم تبریک بگم میگفتم عیدتون مبارک🤭 

 بالاخره به یه روشی خودم رو آروم میکردم تو هم یاد بگیر با برون ریزی فقط خودتو از چشم شوهرت میندازی

یا مثلا فامیل شوهرم یه آتیشی انداختن که من فلان ختم رو نرم و از پشتش برام حرف در بیارن اما خیلی خونسرد پاشدم ! همه متعحب شدن همه حتی از اون موقع به بعد رفتلر مادر همسرم خیلی خیلی بهتر شد 

تو تاپیکام هست جاریم تو هیچچچچ مراسممون نیومده حتی بهم به زور هم سلام میده کلا رو روال نیستیم منم گف ...

خوب شما هم به حرف شوهرت محل ندادی به خاطر حرف بابات پاشدی رفتی

شوهرتم به شما محل نداده به مامانش اهمیت داده

چیزی که عوض داره گله نداره

خوب شما هم به حرف شوهرت محل ندادی به خاطر حرف بابات پاشدی رفتیشوهرتم به شما محل نداده به مامانش اهمی ...

این دفعه این طور بود دفعه های پیش چی؟؟؟ تنها گذاشتن زنش در جمع ارجحیت داره به بودن با مادرش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792