۲ سال ازم کوچیکتر بود ۲۰ سالش
کل تهران خاطره داشتیم
ازون حسایی که فقط ۱ بار اتفاق میفته
ازونا که طرف خدات میشه و براش غذا میپزی و خوردنشو تماشا میکنی و لذت میبری و ازش مراقبت میکنی
اما اون تولدم برام چیزی نگرفت
زیاد زنگ نمیزد
گفت من ازدواجی نیستم
وقتی من نبودم به ۲ تا دختر ریلز برای مخ زنی فرستاده بود
یهو کات کرد و بلاکم کرد رفت اما هنوز درگیرشم