خانما طبق تاپیکای قبلم اندکی از بددبودن و بی بخار بودن خانواده شوهرم تو زندگیمون رو متوجه مبشین
خب حالا جریان از این قرارع که درحدی بدی کرده بودن ک من رفتم گقتم طلاق میگیرم شوهرمم ک عقل داره میدونه جز من کسی ب دردس نمیخوره حتی پدرشدیگه قبول کرد طبق شرطم( با خواهراش قطع ارتباط کنه) حالا ارتباطشون چی بووود
مث بقیه ادما مهمون کنن و بیان خونمون نبودااا ارتباط این بود ک ب شوهرم میزنگیدن بیا دنبالمون بریم فلان جا(و کلا دعوتی نبود وسط حتی پاکشا هم نشدیم )
و خلاصه باعث مبشدن شوهرم از کارربی کار بشه
دیگ طی کردم که با خواهرا قطع رابطه (فقط با پدرت و برادرات میتونی حرف بزنی)
*۳داداش دیگ داره که هرسه تاشون کلا با خونواده قطع رابطه هستن)))) دلیلشم همین ازار اذیتاس
خب تا اینجا بخونین تا بریم سر اصل ماجرا🫥