دیشب رفته بودیم با همسرم بیرون دم ویترین یه مغازه و که حالت سنگی داشت بیرونش وایساده بودم
یکی از این گداها که حدودا یه زن 30 ساله بود و یه بچه نوزاد دو سه ساله هم بغلش بود یهو دیدم داره با یه مردحدودا 60 ساله معتاد که کت و شلوار پوشیده بود و ظاهرش مرتب بود ولی خب صداش و مدل حرف زدنش مشخص بود کاملا که معتاده حرف میزد.
دختره میگفت برو از اینجا الان شوهرم میاد منو با تو میبینه مرده هم میگفت نمیرم تو از من پول گرفتی
دختره هم اینقدر جیغ جیغ میکرد ولی اروم مثلا که مرده رو بترسونه
میگفت برو تا نگرفتم اینقدر بزنمت تا بیهوش بشی
بعد یه مرد پیر گردای دیگه هم کنارشون بود
دختره بچشو بغل کرد و سریع قدم هاشو تند کرد بره
این مرده هم داشت به اون پیرمرده میگفت حاجی تو وساطت کن بگو 1500 همین خانم از من پول گرفته حالا زده زیر حرفش پولمم نمیده....