2777
2789
عنوان

خواهرشوهرم اینو برام فرستاده

| مشاهده متن کامل بحث + 1175 بازدید | 89 پست

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

دندون اسب پیشکشیو ک نمیشمارن زنگ بزن تشکر کن زن حسابی

عزیزم متنشو دیدی؟ 

راستش زیاد از رفت و آمد خوشم نمیاد میخواستم اگر بهونه ای شه تموم شه

 مگر ما چقدر زنده ایم که انقدر میمیریم؟ 🖤                         باهم قهر نکنیم خیلی وقتا تلفن بدموقع زنگ زده و داغی بردل گذاشته 🖤                                                                          
اون که ازت نپرسید بلدی یا نه خودت گفتی بلد نیستم اونم درست کرده براتدفرستلده عجبا بدبخت این خواهرشو ...

مرسی از نظرت

 مگر ما چقدر زنده ایم که انقدر میمیریم؟ 🖤                         باهم قهر نکنیم خیلی وقتا تلفن بدموقع زنگ زده و داغی بردل گذاشته 🖤                                                                          
اخه میگم شاید میخواسته تیکه بندازه که بلده من بلد نیستم

نه بابا اینطور نیست بدبین نباش

فرزندم،دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم
وا بیچاره دستشم درد نکنه واست فرستاده هروقت هوس کردی سرخ کنی بخوری چ خوش خطم هست ازش حتما تشکر کن تی ...

اره کار هنری زیاد انجام میده 

آشپزی و نقاشی و خطاطی و اینا 

فکر کردم میخواد تیکه بندازه 

 مگر ما چقدر زنده ایم که انقدر میمیریم؟ 🖤                         باهم قهر نکنیم خیلی وقتا تلفن بدموقع زنگ زده و داغی بردل گذاشته 🖤                                                                          
اره کار هنری زیاد انجام میده آشپزی و نقاشی و خطاطی و اینا فکر کردم میخواد تیکه بندازه

ن بابا 

بلاخره منم ی روزی خونه دار میشم😍 ی روزی ی عالمه طلا میخرم..ماشین مورد علاقه مو میخرم...اونجوری ک دلم میخواد زندگی میکنم...الهی ک هرکی مستاجره خونه دار بشه ...هر حاجتی داری بهش برسی الهی امین. امضا مو دیدی برام ی صلوات بفرست ...اگ فرستادی بگو منم برات بفرستم 💜😍.                                                   خدایا شکرت❤️🙂
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792