عزیزم گوش کن به من. اصصصصلا بابتش ناراحت که هیچ ذره ای ذهنتو درگیر نکن. من این راهو رفتم. ۱۰ سالگی تو توپ بازی پسر خالم با لگد محکم زد وسط پام که نوک کتونیش فرو رفت و لباسم کمی خونی شد. بزرگتر که شدم همش ذهنم درگیر بود که وای نکنه به خاطر اون لگد بدنام شم و ازین چرت و پرتایی که ای کاش برامون انقدر بزرگش نمی کردن. عقد که کردم مامان بی فکرم با خودش نگفت نکنه بابت اون موقع ماما بگه هایمن پارست. به خواهر شوهرم گفت برید نامه معاینه بگیرید.
مامای بی فکر تر از مامانم بعد معاینه جلو خواهر شوهرم گفت با اینکه واژنش خودکار هم رد نمیشه ولی هایمن پارگی داره . شاید اون پارگی ها ناشی از ضربه لگد بود شایدم لخته های سفت بزرگی که با فشار موقع پریود دفع می کردم که بعدها فهمیدم به خاطر فیبروم بوده
باز خوبه که خواهر شوهرم گفت واسه ما مهم نیست و مادرش اصرار داشت. خلاصه آخرشو بگم که خونریزی من معادل با ۵۰ تا عروس نرمال بود . انگار یه بطری خون یهو جاری شد.
دلم فقط واسه سالهایی که با استرس و ناراحتی گذشت می سوزه.
اما شما نکن .