دعوا با مادرشوهر

دوستان من ۱۰ساله ازدواج کردم.تو این ۱۰سال هیچ بی احترامی به خانواده همسرم نکردم.هر وقت رفتم پاشدم چایی آوردم ،ظرف شستم،سفره گذاشتم...خلاصه مثل مهمون ننشستم و هفته ای یکبار میرم.اوایل جنگ درست کردن که چرا هفته ای یکبار باید بیاید...چرا کم می‌آید...خلاصه من همون هفته ای یکبار و رفتم.تو این ۱۰ سال کادر همسرم وقتی از پسرش گله داره پیش من می‌کنه ولی جلوی همسرم یه آدم دیگه میشه...هر باررر رنگ زدم ستار من گله کرده یا از همسرم....در ضمن شوهر م تک پسره و اونا کلا تو زندگی نزدیک ۷۰ میلیون بنا کمک کردن.اونم واسه پیش پول خونه.خالا مادرشوهرم چند بار گفته....در کامن یه حرکتی ازشون دیدم که زیاد نمی‌رم.چون هربار رفتم تیکه میندازن،عروس فلانی اینطوریه عروس فلانی اونطوریه‌‌‌.....و همسر من کلا آدم خشکیه،اهل ابراز علاقه نیس،اصلا اخلاقش زیاد تعریفی نیست.حالا من دیروز به مادر همسرم زنک‌زدم که حالشو بپرسم باز شروع به کله کرد که پسرم الان چند ساله عوض شده قبلاً اینطوری نبود...منم این چند سال سکوت کرده بودم و با تندی حرف زدم....گفتم منظورت اینه منخرابش کردم...اونم تایید کرد.گفتم والا از اول همین بود..این همه سال پرش می‌کردید سر من همه. و متوجه می‌شدم ،،،مادر شوهر فلانی پدرشوهر فلانی رو به رختون بکشم....و خیلی حرفهای دیگه و اونم می‌گفت....شارژم وسط حرف تموم شد و اونم زنک نزد....جالب اینه دامادشون هر جور بی احترامی می‌کنه اصلا به چشمشون نمیاد ولی واسه من کارد میگیرن...از دی پر اعصابم خورده