2777
2789

اسکرین میزارم 

بعدم ترو خدا گزارش بزنید 


من و خواهر شوهرام و یه همسایه ای دیگه داریم تو یه حیاط زندگی میکنیم فعلا امدیم شهر دیگه بخاطر شوهرامون همینجا کار میکنن 


بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

دیگه یه روز منو شوهرم سر یه موضوعی بحثمون شد دعوامون شد صدامون رفت بالا حتما هم صدا میره بیرون ولی تو خونه اونا نه شیر اب که ظرف لباس میشوریم کنار خونه ماست مطمعنم داخل خونه اونا صدایی نرفته

دیگع شوهرم  گفت دعوای نشده کی گفته گفت بیا فلانی گفته خواهرشوهرم اخه اونو خواهرم خیلی رفیقن همیشه در ارتباطن گفت من پرسیدم خواهر و دامادم درچه حالن گفته خوبن فقط سر صداشون بود فکر کنم سر امدن به شهر خودمون دعواشون شده 

دیگه زنگش زدم گفتم من کجا سر رفتن به شهر خودمون دعوا کردم ما فقط سر یه موضوعه ای بحثمون شده گفت نه من نگفتم سر رفتن بحثتون شده فقط گفتم سر صداشون بوده تو بپرسشون بگو هیچی نگن همسایه همونجا بوده صداشون میشنیده 

من باهاش سر سنگین بودم اصلا تحویلش نگرفتم ولی منو خواهرشوهرم داشتیم حرف میزدیم امد نمیدونم شنید حرفامو یا خواهرشوهرم بهش گفته تو این حرف زدی به گوشش رسیده دیدم برام پیام داده

اینم من چقدر اذت احترام میکردم مثل خواهر بودیم البته من ساده اینطور فکر میکردم اگه اونو شوهرش دعوا میکردن من چقدر شوهرش میگفتم زنت شما نباید دعوا کنید و اینو نصیحت میکردم

پیام داده صدتا قسم و ایه که من نگفتم چیزی و فلان هنوز اونا منو پرسیدن من گفتم من نمیدونم نشنیدم چیزی بعدم خواهرشوهرم قسم میخورد من صدای فوش و نفرینی نشنیدم این گفته بهش بگو تو چرا گفتی انقدر با اطمینان حرف میزد من گفتم میگمش گفت بگو از این طرف این هزار تا قسم میخوره من نگفتم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز