2777
2789
عنوان

شهری که برایم غریب بود

39 بازدید | 3 پست

ماه ها گذشت با بچه های خوابگاه صمیمی شده بودم با دوستم فردا رفتیم دانشگاه امروز یه درس تخصصی سخت با یه استاد بد اخلاق داشتیم سر کلاس نمیذاشت جم بخوریم که تلفنم زنگ خورد از عصبانیت سرخ شده بود سریع قطع کردم عذر خواهی کردم پیام فرستادم یواشکی چی شده نوشته بود خانم حالش بده بردیمش بیمارستان زودتر برو نمیدونستم با این استاد سختگیر چطوری باید می رفتم نشستم تا کلاس ایشون تموم بشه نتونستم برسم پس به یکی گفتم جام بره یه ساعت بد دوان دوان رفتم سراغ اونجا از دوستم تشکر کردم و کلی معذرت خواهی........

دیروز نتونستم رمان بنویسم امروز دو پارت یه جا میگم

رفتم مغازه بدجور هم نگران حال خانم بودم یعنی چیش شده گفتم یکم بعد گل بگیرم برم عیادتش رفتم یه دسته گل خوشگل گرفتم رفتم عیادت خانم۱۵دقیقه از وقت مونده بود اما برام کافی بود از پله ها افتا ه بود پاش شکسته بود چون پیر بود میگفتن خطرناکه از اون روز به بعد هر روز می رفتم عیادت خانم تا این که یه روز یکی از فامیلاشون دیدم تمام زندگی من از اینجا شروع شد

روز بعدش ار مامانم شنیدم یه خواستگار خوب داری منم گفتم اما مامان هنوز زود هست من۱۹سالمم نشده مامانمم گفت که چی بشه مهم خوشبختی هست که من میگم با این خوشبخت میشی مگه جز این هست فردا میایم دنبالت یه سر بیان خونمون باهاش اشنا بشی دلم راضی به این وصلت نبود اخه من فقط یه بار تا حالت بیشتر ندیده بودمشون اما خب رفتم خونمون چای دم کردیم یکمم تنقلات اماده کردیم تا اونا بیان تا بخوان بیان هزار بار به کام مرگ رفتم خیلی میترسیدم از یه طرف سنم کم بود از سه طرف ازدواج برام نا اشنا بود اونم با ادمی هیچ شناختی ازشون ندارم تا که زنگ در به صدا در اومد

داستان ادامه دارد❤️ 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز