با شوهر سگ چیکار میکنین

آخه بها نمیدم، عاشق میشه. بعد میام یه ذره بهش محبت میکنم، بدجور قاطی می‌کنه. یعنی میگی کلاااا تا آخر عمرم بهش محبت نکنم؟

👍🏻👍🏻

اون یه روز عاشق بودن، کلا نابودم کرده. هرچی اتفاق و بلا سرم میاد، توی همون یه روز عاشق بودنم اتفاق میوفته. راهش اینه که کلا ازدلم بندازمش بیرون و مثل ربات باهاش زندگی کنم اما خب اینم در عمل خیییلی سخته.

بخدا امتحان کردم. یه ماه محل نمی‌دادم بهش و با خودم خوش بودم. نه غذا میپختم براش، نه محبت میکردم ، کلا با خودم خوش بودم. به قول تو، اومد التماسم کرد. اما تا بهش توجه کردم، در یک چشم به هم زدن، کلا تغییر کرد و وحشی شد.

می‌دونم عزیزم. حتما تو هم مثل من تجربه کردی اینجور آدم رو. دقیقا همینه. فوق العاده درست تشخیص دادی. میاد التماس می‌کنه و این حرف ها رو میگه اما تا یه ذره بهش توجه میکنم، یهو عوض میشه و داد میزنه به یه بهونه ای.

می‌دونی اینجور آدما محبت مادر ندیدن. بخاطر همین عقده ی محبت دارن. وقتی محبت نمیکنی، میوفتن دنبالت که یه ذره محبت بگیرن ازت(چون همیشه دنبال محبت مادر میوفتادن) بعد که یه ذره بهشون محبت میکنی، قاطی میکنن(چون فکرمی‌کنن لایق محبت نیستن و هرکی بهشون محبت کنه، یعنی بی لیاقت تر از خودشونه)

این چیزا رو می‌دونم اما باز ناراحت میشم چون من رابطه نرمال میخواستم.نمیتونم به هیچ سازش برقصم.

فردا هم میاد میگه ببخشید شب قاطی کردم😒 خب من خوابم ریخت به هم، می‌خوام چیکار فردا بیاد بگه؟

باشه اینکارها رو میکنم. اما چند موردشو قبلا انجام دادم. مثلا خودمو پرمشغله نشون دادم، اومد قاطی کرد که کاراتو قبل اومدن من انجام بده. نشستم یه کتاب بخونم، قاطی کرد که الان باید پیش من بشینی. یا کلی توهین و تحقیر میگفتا (بامحبت نمی‌گفت ). بهم می‌گفت تو به این سن رسیدی هنوز نمیدونی قبل اومدن شوهرت باید کارای شخصی ت رو تموم میکردی؟ میگفتم خب کار داشتم تا الان طول کشید. می‌گفت باید ولش کنی الان. اگه این حرفها رو بامحبت می‌گفت ، خیلیم خوشم میومد. اما چون با تحقیر و توهین میگه، سردم می‌کنه از خودش.

چه قرص هایی میخورد گلم؟

معمولا خانواده ی اینجور افراد، آدمای به شدت بد و بی وجدانی هستن. دقیقا خانواده شوهرم هم همینه.