2777
2789
عنوان

کسایی که ازمردن وقبرمیترسن بیان

| مشاهده متن کامل بحث + 686 بازدید | 74 پست

در زمان حضرت صادق عليه السلام زن زانيه اي بود كه هر وقت بچه اي از طريق نامشروع متولد مي كرد، او را به تنوري مي انداخت و مي سوزاند! تا اينكه اجل آن زن رسيد و او مرد. اقربا و خويشان او، زن را غسل و كفن كردند و برايش نماز خواندند و به خاكش سپردند.


ولي يك وقت متوجه شدند كه زمين جنازه اين زن بدكاره را قبول نكرده و به بيرون انداخته است. آن عده كه در جريان دفن اين زن بدكاره شركت داشتند، گمان كردند كه شايد اشكال از زمين و خاك باشد، و بنابراين جنازه را بردند و در جاي ديگر دفن كردند ولي دوباره صحنه ي قبل تكرار شد، يعني زمين جسد را نپذيرفت و اين عمل تا سه مرتبه تكرار شد!


مادرش متعجب شد و به محضر مقدس حضرت امام صادق عليه السلام آمد و گفت: اي فرزند پيغمبر به فريادم برسيد و جريان را براي حضرت بازگو كرد و متمسك و ملتجي به ايشان گرديد.



حضرت امام صادق عليه السلام وقتي اين قضيه را از زبان مادرش شنيدند و متوجه شدند كه كار آن زن زنا كردن و سوزاندن بچه هاي حرامزاده بوده است، فرمودند: هيچ مخلوقي حق ندارد كه مخلوق ديگر را بسوزاند، و سوزاندن در آتش، فقط بدست خالق است!




مادر آن زن بدكار به امام عليه السلام عرض كرد: حالا چه كنم؟ حضرت فرمودند: مقداري از تربت جدم حضرت سيدالشهداء ابي عبدالله الحسين عليه السلام را همراه جنازه اش، در قبر بگذاريد. زيرا تربت جدم امام حسين عليه السلام، مشكل گشاي همه ي امور است. مادر آن زن زانيه، مقداري تربت تهيه نمود و همراه جنازه گذاشت و ديگر آن ماجرا تكرار نشد!

کاربر آقا

آيت‌الله «شيخ مجتبي عراقي» نقل مي‌كند: برخي عصرها خدمت آقاي بروجردي مشرف مي‌شدم، اما وقتي جلسه داشت، كسي را راه نمي‌داد. از بيرون اتاق، مي‌فهميدم آقاي بروجردي در حال صحبت است، گوش مي‌كردم، ولي صحبت‌هايش را تشخيص نمي‌دادم. ازاين‌رو، صداي زمزمه آقاي بروجردي را مي‌شناختم. هنگام دفن ايشان، حاج احمد، خادم آقا به من گفت: آقا ميل داشت شما ايشان را در قبر بگذاريد. خدا شاهد است كه من به اين فكر نبودم. با اين حال، تمام چيزهايي كه براي استحباب دفن ميت به خاطر داشتم، انجام دادم، حتي جوراب‌هايم را درآوردم، آستين‌هايم را بالا زدم، دكمه‌هايم را باز كردم و... . وقتي ايشان را در قبر گذاشتم، قرار شد كسي تلقين بخواند و من داخل قبر تكرار كنم. حاج ميرزا حسن گفت: من مي‌خوانم، شما هم تكرار كنيد. او شروع كرد: اسمع افهم يا حسين بن علي. من هم خواندم. ناگهان زمزمه آقاي بروجردي را شنيدم، خيال كردم كه شايد به خاطر پيچيدن صدا در قبر است. بلند شدم، صدا نمي‌آمد. دوباره نشستم و ديدم همان زمزمه آقاي بروجردي است، تعجب كردم، اما هيچ شك و شبهه‌اي در اين قضيه نبود.


 1. گاه انسان عارف به جايي مي‌رسد كه خدا به جسم بي‌روح او نيز اجازه صحبت مي‌دهد.

 2. گاهي هنگام تدفين پيكر عرفا، وقايعي شگفت‌انگيز رخ مي‌دهد كه از روح بلند و والاي آنان حكايت دارد.


منبعالگوي زعامت

نويسندهمحمود لك علي‌آبادي

کاربر آقا

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

داستان های شگفت انگیز آیت الله شهید دستغیب:


سگی بر روی جنازه


 صاحب فضیلت تقوی و ایمان مرحوم دکتر احمد احسان که سالها مقیم کربلا بوده و چند سال آخر عمرش مجاور قم بود ودر همانجا مرحوم و مدفون گردید تقریبا در بیست و پنج سال قبل در کربلا نقل فرمود که روزی جنازه ای را دیدم جمعی اورا به حرم مطهر حضرت سید الشهدا(ع)بقصد تبرک و زیارت می برند من هم همراه مشیعین رفتم ناگاه دیدم روی تابوت سگی سیاه وحشت انگیز نشسته است،حیران شدم برای اینکه بدانم آیا دیگری هم می بیند یا تنها من این امر غریب را مشاهده میکنم از شخصی که سمت راست من حرکت می کرد پرسیدم پارچه ای که روی جنازه است چیست؟گفت شال کشمیری گفتم بر روی پارچه چیز دیگه ای می بینی؟گفت نه.

همین سوال را از آنکه سمت چپ من بود کردم و همین پاسخ را شنیدم دانستم که جز من کسی نمی بیند.

تا درب صحن رسیدیم ناگاه آن سگ از جنازه جدا شد تا وقتی که جنازه را از حرم مطهر و صحن شریف برگرداندند باز در خارج صحن آن سگ را با جنازه دیدم همراهش به قبرستان رفتم ببینم چه می شود،در غسالخانه و تمام حالات،سگ را دیدم که به جنازه متصل است تا وقتی که میت را دفن کردند آن سگ هم در همان قبر از نظرم محو گردید.

کاربر آقا

ابن عباس می گوید:مردی بر روی قبری نشست در حال که نمی دانست آنجا قبری است و سوره ملک را قرائت نمود ناگاه صدایی بلند شنید که می گوید:این سوره نجات دهنده است. این مطلب را به عرض پیامبر خدا(ص) رساندند ایشان فرمود:این سوره نجات دهنده از عذاب قبر است. (الدعوات، ص279)

کاربر آقا

داستان های شگفت انگیز آیت الله شهید دستغیب:سگی بر روی جنازه صاحب فضیلت تقوی و ایمان مرحوم دکتر احمد ...

ممنون نکات خوبی دارن

ایستاده ام درمیان زندگی...خسته...صبور...امیدوار؛امیدوار؛امیدوار....

یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند که :همراه ایشان به کاشان رفتیم. عادت شیخ ،این بود که هر جا وارد می شد،به زیارت اهل قبور می رفت. هنگامی که وارد قبرستان کاشان شدیم،شیخ گفت:السلام علیک یا ابا عبدالله چند قدم که جلوتر رفتیم،فرمود:بویی به مشامتان نمی رسد. گفتیم : نه چه بویی فرمود بوی سیب سرخ ،استشمام نمی کنید. گفتیم: نه قدری جلوتر آمدیم. به مسئول قبرستان رسیدیم. جناب شیخ از اوپرسید:امروز،کسی را این جا دفن کرده اند. او پاسخ داد: پیش پای شما،فردی را دفن کردهاند)) وما را سر قبر تازه درگذشته ای برد. در آن جا همه ما بوی سیب سرخ را استشمام کردیم. پرسیدیم: این چه بویی است .شیخ فرمود:وقتی که این بنده خدا را در این جا دفن کردند،وجود مقدس سیدالشهدا تشریف آوردند،این جا وبه واسطه این شخص ،عذاب از اهل قبرستان ،برداشته شد. بر گرفته از کتاب کیمیای محبت.

کاربر آقا

یکی از منازل هولناک سفر آخرت قبر است که هر روز می گوید :انا بیت الغربه ، انا بیت الوحشه ، انا بیت ال ...

با خوندن این‌متن قلبم به درد اومد و بغض داره خفم میکنه...


از پاهاییکه نمی‌توانند تورا به ادای نماز ببرند انتظار نداشته باش که تورا به بهشت ببرند،،،قبرها پر است از جوانانی که می‌خواستند در پیری توبه کنند...
ابن عباس می گوید:مردی بر روی قبری نشست در حال که نمی دانست آنجا قبری است و سوره ملک را قرائت نمود نا ...

شما تعبیر خواب بلدید؟؟؟ بنظرتون   خواب یه فرد فوت شده رو ببینیم  که سوالات زیادی  ازش تو ذهنمونه  توخواب بیاد  در جواب سوالات این جوابو بگه  یا ارحم الراحمین و یه ایه طولانی دنبالش بود اما  فقد  یا ارحم الراحمینش خاطرم هست ....این یعنی چی

ایستاده ام درمیان زندگی...خسته...صبور...امیدوار؛امیدوار؛امیدوار....

با اون فاصله هایی ک میندازن تا مرده رو داخل قبر کنن حتی اگه آدم بدی هم باشه با اون دعاها براش راحت میشه داخل قبر رفتن؟؟؟

از پاهاییکه نمی‌توانند تورا به ادای نماز ببرند انتظار نداشته باش که تورا به بهشت ببرند،،،قبرها پر است از جوانانی که می‌خواستند در پیری توبه کنند...

چندوقت پیش یه پسربچه زیر ده سال از اقوام دور فوت کرده بود




شب سومش مادر بزرگ و دوتا از عمه های اون بچه و پدر ومادرش نیمه شب رفتن سر قبر بچه نشستن




یه نیم ساعتی که نشستن یهو صدای لرزش وریزش شبیه ریختن آوار وصدای جیغ یه زن اومد که صدا از قبر کناری که قبر یه خانم بود اومد و همه کسایی که اونجا بودن شنیدن و ریزش خاک رو حس کردن




این قضیه واقعا عجیب بود برامون واینکه این خانواده خیلیم آدم معتقدی نیستن که بخوایم بگیم اینو ساختن




دوتا عمه وپدر مادر اون بچه نمازم نمیخونن




ولی این قضیه بدجوری ترسوندتشون و مارو واقعا به فکر واداشت...

کاربر آقا

شیخ بهایی نقل می‌کند:






روزی در تخت فولاد اصفهان از مرد عارفی که اهل ریاضت بود پرسیدم آیا خاطره ای داری که برای من نقل کنی


او فکر و تامّلی کرد و بعد گفت :






روزی همین جا نشسته بودم ، دیدم جمعیّتی جنازه ای را آوردند در آن گوشه قبرستان دفن کردند و رفتند.






 چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّه‌ام می‌رسد. به اطراف نگاه کردم دیدم جوانی خوش‌صورت و خوش لباس و خوشبو وارد قبرستان شد و فهمیدم این بوی خوش از اوست،




آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد.






من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب می‌بینم یا بیدارم.






 در همین حال، احساس کردم بوی بد و نفرت‌انگیزی به شامّه‌ام می‌رسد، دیدم سگی وحشت‌انگیز ، بدقیافه و بدبو وارد قبرستان شد.






 با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد.






من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنه‌ای دارم می‌بینم.






 لحظاتی گذشت، دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان زیبا در حالی که سر و صورتش خونین و لباس‌هایش پاره و کثیف شده بود از قبر بیرون آمد؛






خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست ؟








 گفت : من اعمال نیک آن میّت هستم، مامور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من وارد قبر شد.




ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم و او چون از من قوی‌تر بود بر من غلبه کرد و با این وضع از قبر بیرونم کرد.






حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود.








شیخ بهایی بعد از نقل این حکایت گفت: این حکایت، عقیده شیعه مبنی بر تجسم اعمال را تأیید می‌نماید




 















منبع

خزینه الجواهر، ص 541 / ماه رمضان فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن، آیت الله سیدمحمد ضیاء‌آبادی، جلد 2 صفحه 19

کاربر آقا

شخصیتهایی که راه سعادت و تقوا پیش مـی‌گیرند دارای روحـی با‌ طهارت‌ و ملکوتی می‌شوند و به قدرت لایزال الهی مرتبط می‌گردند و کارهایی انجام می‌دهند که اشخاص معمولی از انجامش عاجزند و این همان کرامات و خوارق عادات است که فقط از مردان الهی و اولیـای‌ خـاص‌ خـدا سر می‌زند.




ایشان مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی رحمةالله علیه از اعاظم مکتب تفکیک هست


.


مرجع عالیقدر حضرت آیت الله شبیری زنجانی مدظله در جلد دوّم کتاب "جرعه ای از دریا" حکایتی عجیب و تأثیرگذار در باب عواقب نارضایتی مادر از حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله تعالی نقل می کند که :






آیت الله وحید خراسانی حکایت های جالبی از آقای شیخ هاشم قزوینی نقل می کرد؛ از جمله یک بار شیخ هاشم وارد قبرستان پیغمبریه ی قزوین می شود، می بیند که صاحب یکی از قبرها به صورت سگی درآمده و روی قبر خود نشسته است!


آن سگ به شیخ هاشم التماس می کند:




آشیخ هاشم!




چون مادرم از من ناراضی است به این صورت درآمده ام، برو ایشان را راضی کن تا نجات پیدا کنم.






📚 منبع: جرعه ای از دریا، ج۲، ص۵۶۷.

کاربر آقا

برگرفته از کتاب زيبائى هاى اخلاق نوشته استاد حسین انصاریان



منبع : پایگاه عرفان


امام صادق عليه السلام مى فرمايد: گروهى نزد پيامبر خدا آمدند و او را به مرگ سعد بن معاذ خبر دادند، پيامبر با اصحاب براى تجهيز سعد حركت كردند، و در حالى كه بر چهارچوب در غسّال خانه قرار داشتند به غسل دادن بدن سعد فرمان دادند. هنگامى كه او را حنوط و كفن كردند و بر تخته اى براى حمل به سوى بقيع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كردند، سپس گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مى گرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر رسيدند. پيامبر وارد قبر شد و با دست مباركش لحد چيد و از اصحاب مى خواست كه سنگ و خاك به حضرت دهند تا روزنه هاى بين لحد را بگيرد؛ چون فارغ شدند و خاك روى لحد ريخته شد و قبر به طور كامل بسته شد،


 


فرمود: من مى دانم به زودى جنازه مى پوسد ولى خدا بنده اى را دوست دارد كه هرگاه كارى مى كند محكم و استوار انجام مى دهد، به اين خاطر در چينش لحد و بستن روزنه هاى آن با سنگ و خاك دقت كردم.


 


در آن لحظه مادر داغديده ى سعد از گوشه اى فرياد برداشت: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد، ولى پيامبر فرمودند: اى مادر سعدا مطلبى را بر پروردگارت در مورد فرزندت اين گونه قاطع و يقينى نسبت مده؛ زيرا فشار سختى به سعد وارد شد!!


 


چون پيامبر و مردم از دفن سعد برگشتند، گفتند: اى پيامبر خدا! كارى را از شما در مورد سعد ديديم كه بر كسى نديديم، با پاى برهنه و بدون عبا تشييع جنازه آمديد. فرمودند: در اين حالت به فرشتگانى كه به تشييع آمده بودند اقتدا كردم. گفتند: گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتيد.


 


فرمود: در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. گفتند: شما براى غسلش اجازه دادى و بر او نماز گزاردى و لحدش را چيدى آن گاه گفتى: فشارى سخت بر او وارد شد! فرمود: آرى، زيرا با خانواده اش بداخلاق بود! ولى اگر انسان از ايمانى متوسط يا حداقل، و عملى اندك برخوردار باشد ولى با سرمايه اى سرشار از مكارم اخلاقى زندگى كند، و با خانواده و اقوام و مردم در همه ى زمينه هاى اخلاقى خوش رفتار باشد در دنيا كمتر دچار مشكل مى شود و در آخرت مكارم اخلاقش رحمت و فيوضات بى نهايت حق را جذب مى كند.

کاربر آقا

آیت الله بهجت رحمة‌الله‌علیه:


 استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم


به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد.


ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه زيارت عاشورا ميخواندم.


وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند.


شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟


امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان.


آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم.


امام صادق فرمود:


مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟


يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.


زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.

کاربر آقا

چندوقت پیش یه پسربچه زیر ده سال از اقوام دور فوت کرده بودشب سومش مادر بزرگ و دوتا از عمه های اون بچه ...

بااحترام  قبول ندارم  داخل قبر خاکی هیچ خبری نیست  فقط یک جسمه که میپوسه و تمام   اگر خبری ام هست  واسه عالم ملکوته استفاده ازکلمه قبر و عالم قبرو اینام فقط  مثال و استعارست

ایستاده ام درمیان زندگی...خسته...صبور...امیدوار؛امیدوار؛امیدوار....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792