خوشگلم عزیزدلم میفهممت چقدر ناراحتی اما الان عصبی هستی دلت گرفته بغض و گریه داری نباید به چیزای بد فکر کنی که بدتر بشی بخدا همه هزارتا اخلاق گند دارن این دعواهام مال تمه زن و شوهراس ظاهر زندگیارو نبین ما خودمون گاهی به جایی میرسیدیم فکر میکردیم اخر خطه اما بلاخره طرف اگه بدترین ادم روی زمینم باشه یه خوبی هایی داره چند تا خاطرات خوب و قشنگ دارید با هم به اونا فکر کن هر کس تو این دنیا یه دلخوشی داره همسر شمام دلخوشیش ابزارشن و فکر ایندشم نمیکنه میدونم کارش اشتباهه اما تو نباید غصه بخوری عزیزدلم بشین باهاش حرف بزنم بگو عشقم دوس دارم بیشتر توجهت به من باشه باور کن کسی از ابراز علاقه کوچیک نمیشه الهی که خدا نذاره اب تو دلت تکون بخوره❤
عزیزم حیف زنی مثل شماست که عمرتونو پای همچین نفهمی می‌ذاری بچه هم دارید؟
من هم یه زمانی گریه می‌کردم، گلایه می‌کردم و…
یه جا فهمیدم که باید اشکام رو پاک کنم و مواظب خودم باشم، نه بحث کردم، نه دعوا. صرفا تمرکزم رو گذاشتم روی خودم و زندگیم، برنامه‌ها رو جوری پیش می‌بردم که تا حد امکان هیییچ مرز مشترکی با برادرم پیدا نکنم بخصوص مالی. دو سال آخری که من مجرد بودم برادرم کلا بیکار بود و من یاد گرفتم اصلا اهمیتی ندم که حالا بدون پول میخواد چکار کنه، صرفا کرایه خونه میدادم و هیچ کاری به خورد و خوراک و بافی مسائلش نداشتم. من همون آدمی بودم که تا چند سال قبلش براش پول میذاشتم جلوی دراورش که یه وقت بی‌پول نباشه!
یه جا باید به این نتیجه برسی که فقط روزی که فرزندی داشته باشی(اون هم تا یه سن خاص) قراره براش مادری کنی و هواش رو همه‌جوره داشته باشی، بقیه آدم‌ها خودشون مسئول زندگی خودشونن، بخصوص وقتی که اهمیتی به بقیه اطرافیانشون نمیدن.
خیلی رو خودم کار کردم
خیلی جاها اصلا بهش اهمیت نمیدم نسبت به قبلا خیلی بهتر شدم
قبلا ا چندروز زنگ نمیزد میمردم ولی الان اصلا برام مهم نیست زنگ بزنه یا نزنه
ولی واقعا توان اینو نداشتم بیاد کل اعصابمو بهم بریزه
هرچند که بازم میریزه بهم اعصابمو در هر صورت ولی خوب
