نمیدونم واقعا با این شوهرم چیکار کنم دیگه

نمیخوام نگرانت کنم ولی بعضی از آقایون تو دوران بارداری خانومش خیانت میکنن چون نمیتونن نیازشونو برآورده کنن البته نمیگم شوهر تو اینجوریه ها ولی مواظب باش خیلی شایع است

اسی هنسرت شب ها خونه ؟

گفتی از خونه مادرت رفتی خونه خودتون فکر کردم بدون اینکه بهش خبر بدی یا باهاش هماهنگ کنی یهو پاشدی رفتی،اگه اینطوره فکر میکنه به حرفش اهمیت ندادی و غرورش شکسته و الان با اینکارا داره تنبیهت میکنه

شوهرت بچه ننه ست ک بدون مامانش خ ابش نمیبره وقتی قد داشتی از مامانشش دورش کنی کینه برداشته ازت

چی بگم والا یکم رفتارش بچگونست حس میکنم به پدر مادرش وابسته است با محبت به طرف خودت بکش سعی کن جای خالی همه رو براش پر کنی

چون بعضی مردا احمقن تا سرشون نیاد و از سمت خونواده اشون بدی مبینن نمیفهمن که زنشون راست میگفته.

هم کم سنی هم بی سیاست و بی سر زبون.

ببین چی میگم بهت، فردا بکشش کنار، نپرس بریم بیرون یانه، علنا دستو بده با چهره جدی،بگو پاشو بریم بیرون.یاچه میدونم هرطوری که میدونی میشه بردش بیرون به بهونه خرید و....

بعد با زبون خوش بگو از این شرایط راضی نیستی البته قبلش با جملات مثبت شروع کن ازش تشکر کن و خیلی معذرت میخوام خرش کن با زبون ، هندونه بده زیر بغلش بگو چقد حامی و مهربونی که اوندی خونه خودمون و به خواسته ام احترام گذاشتی...بعد کم کم بگو نیاز دارم راحت باشم لباسای باز بپوشم شاید نرسم اصلا غذای خوب بذارم،گله کن که موندنشون الکیه و خودت فقط داری به خونه و بچه میرسی و موندن اونا فقط زحمت تو بیشتر کرده،حرف و بکشون ب بابات بگو زنگ زده بود حالمو میپرسی،دیگه خسته شدم اینطور بگذره بهشون میگم....حالا با ادبیات خودت اینا بهش بگو 

همچین خونواده اتو بی خبرم نذار گوشی و بده دستشون

عزیزم به نظرم همسرت شکاک 

کارایی رو میکنه که میدونه بدت میاد ،من کم تحملم جات بودم خیلی زودتر ازینا باهاش حرف میزدم،ولی واقعا شرایطت سخته ماه‌های اول بعد زایمان بخاطر هورمونها آدم خیلی حالش بده شوهر آدمم کم محلی کنه خیلی آدم دلش میگیره 

اسی چرا تعارف می کنی 

چرا نمیشی باهاش رو راست صحبت کنی

یه ذره دلبری کن بهش بفهمون تو دلت رابطه می خواد 

بعد نم نم خودش مامان بزرگشو می فرسته میره