البته اسمش عمه بودا خودش مثل مادر بود برام
شاید کمتر گریه کنم کمتر راجع بهش حرف بزنم ولی همش ته دلم حالم خوب نیست حتی وقتایی ک خوشحالم یازم کمبودشو حس میکنم
هر اتفاق کوچیکی ک میفته و ناراحت میشم هیچ ربطی ب عمم نداره ولی باز همون لحظه یادش میفتم و میشینم براش گریه میکنم حتی گاهی نصف شب تو خواب یادش میفتم از خواب میپرم
هشت ماه گذشته چرا پس یادم نمیره🥲💔
اسمت چیه ؟!
۸ ماه و ۲۰ روزه ک بابای منم رفته (:
روحشون شاد
هر چقدم بگذره از یادت نمیره فقط عادت میکنی به زندگی کردنِ بدون ایشون وگرنه جای خالیشون هیچوقت خووب نمیشه
یکسالو ۱۰ماهه خواهرم وبابامو از دست دادم روزی نیست جلو چشمم و تو ذهنم نباشن
یک سال ونیم داداش ندارمت😭
راستش هیچ وقت داغ عزیزان از یاد نمیره
فقط باید خودت را بزنی به کوچه علی چپ،
گاهی با یک نفر درد ودل کن و در موردش یک دل سیر گریه کن، تا حد زیادی سبک میشی
هشت ماه که هیچ هشتادسالم بگذره همینی
منم ۷ماهه پسر عمه موم از دست دارم
وقتی عمه مو میبینم جیگرم آتیش میگره
ای خدا😭😢😭
