دلم میگیره از تنهایی دخترمو دارم اذیت میکنم سرش داد میزنم حال روحیم خوب نی شوهرم داره فراری میشه از دسم هیچکسو ندارم باش حرف بزنم دردودل کنم همه فک میکنن د یوونم هیچکی دوسم ندارع همه فقط ب فکر منفعت خوذشونن تو بیمارستان رفتم برا کورتاژ تنهایی تنها بودم یکی میگف من شام نخوردم یکی حوابمونداد همراه بیمارای دیگ بم غذا میدادن یا آب موقع ترخیصم مادرشوعرم اومد گفت من پاهام خرابه دیابت دارم جلو همه میگف خودش حواسش نبوده از عمد بچشو کشته خب ایست قلبی کرد من چیکارکردم مگ . شوهرم میگف من شام نخوردم تو زنگ زدی بیا مرخصم کن غذام یخ زده دختر عموم میگف نمیام . هرسری اومد خونم بخش احترام گذاشتم بردمش بیرون غذاخریدم براش یکبار بم احترام نذاشت همه رو دعوت کرد خونش من تنها رفتم ی چای نزاشت جلوم غذازو از روسفرع جلوم برداشت گذاشت پیش شوهرش برنج خالی خوردم بعد میومد خونم میگف غذایی درست کن دارم با پسرم میام
از خودم بدم میاد ک ب هرصگی محل گذاشتم همه اینا میان توذهنم
گه تو زندگی
چرامنو ی رفیق ندارم ی آدم خوب دورم نی همه اذیتم میکنن یکی مث خودم ک دلش بسوزه رو براخودم نداشتم
بیخیال بابا خودتو با این حرفا عذاب نده هیچ کس تو این دنیا ب درد کس دیگه نمیخوره ولی از این به بعد عاقل باش مث خودشون برخورد کن
عزیزه دلم چند سالته ؟؟تا الان احترام گذاشتی و پشیمون شدی گذشت ازین ببعد قوی باش باهر کس مث خودش باش اعتماد بنفس داشته باش و جواب بی احترامیاشونو بده تا از درون داغون نشی اگه بدونی ۳ ۴ ماهه چه حال بدی دارم که نگو ولی نذاشتم دوستو دشمنم چیزی بفهمه چون دوستم غصه میخوره و دشمنم شاد غمتو از حسوداپنهان کن و خودتو قوی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز