از اول سیگار می کشید ... بعد نامزدی بش می گفتم سیگار نکش دوس ندارم الکی میگفت چشم باشه ...
بعد یه روز اعصبانی شدم باش قهر کردم گفت اگه عقد کنیم قول میدم سیگار نکشم (قسم خورد جون خودم و خودش و خدا)
منم گفتم باشه عقد کردیم ۱هفته سیگار نکشید و بعد فهمیدم که دوباره شروع کرده...گفت فقط روزی ۲.۳ نخ که تموم شه منم گفتم باشه این ماه فرصت داری ترک کنی
دیگه وقتی می اومد اینجا نمی کشید و میگفت کلا نمی کشم (جون خودش و خدا رو قسم می خورد) ولی هرچی میگفتم بگو جون من میگفت نمیگم...
تا اینکه باباش اومد خونمون باهاش ۲.۳ روز اینجا بودن بعد پرسید پسرم سیگار نمی کشی عجیبه از کِی؟ خونه ما خو روزی ۱پاکت می کشیدی...
گفت دو سه روزیه. درحالی که الان ۲.۳ ماهه به من دروغ میگه و قسم می خوره...
وقتی فهمیدم هیچی نگفتم فقط صداش زدم گفت بله گفتم هیچی
دیگه هر کاری کرد باهاش حرف نزدم هرچی بغلم کرد بوسم کرد گفت می خوام برم بام حرف بزن فقط گفتم دیگه دوس ندارم بات حرف بزنم
از صبح که رفته ۲بار زنگ زده ۲بار هم جوابش دادم به سردی همش داره میگه ببخشی اشتباه کردم به حرفت گوش نکردم...
ولی من هیچ عکس و العملی نشون نمیدم فقط ساکت میشم
نمیدونم چه واکنشی نشون بدم اینم بگم جواب کوتاه بش میدم و قهر نکردم
حالا چطوری رفتار کنم؟
(دوباره میره سراغش...اگه حتی بگه دیگه نمی کشم)
*نگید عیب نداره من اصلا دوس ندارم بکشه...